امشب کمی ستاره و یک ماه چیده ام
امشب کمی ستاره و یک ماه چیده ام؛
آری ،تو را به حد جنون خواب دیده ام؛
دستان سرد و بی رمقم باورش نشد،
وقتی به لمس باور دستت رسیده ام؛
گوشم غریب بود به آوای رفتنت،
شاید صدای پای تو را کم شنیده ام؛
من بودم و ستاره و یک کهکشان امید،
گویی به سمت و سوی خدا پر کشیده ام؛
از شوق دیدنت به همین لحظه ی عزیز،
یک بند و یک نفس به وصالت دویده ام؛
من منتظر نشسته به بوسیدنت ولی،
یادم نبود، این همه را خواب دیده ام...
آری ،تو را به حد جنون خواب دیده ام؛
دستان سرد و بی رمقم باورش نشد،
وقتی به لمس باور دستت رسیده ام؛
گوشم غریب بود به آوای رفتنت،
شاید صدای پای تو را کم شنیده ام؛
من بودم و ستاره و یک کهکشان امید،
گویی به سمت و سوی خدا پر کشیده ام؛
از شوق دیدنت به همین لحظه ی عزیز،
یک بند و یک نفس به وصالت دویده ام؛
من منتظر نشسته به بوسیدنت ولی،
یادم نبود، این همه را خواب دیده ام...
- ۶۸۵
- ۰۹ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط