بنفش من
بنفش من
Part8
+از خواب پریدم و اتفاقات دیشبو یادم اومد به تهیونگ ذول زدم اون... خیلی جذابه
انگار داشت بیدار میشد که خودمو زدم به خواب
_چشامو باز کردم و با صورت یه فرشته مواجه شدم موهایی که صورتشو پوشونده بود رو زدم کنار
چقد خوشگله
+میدونم
_بیداری
+نه خوابم
_از بغلم انداختمش بیرون عه برو لوس شدیا رفتم سنت حموم تا دوش بگیرم امروز یه معامله مهم داشتم پس سریع دوش گرفتم اومدم بیرون آماده شدم ولی ات نبود
عطر تلخمو زدم کراواتم رو درست کردم و رفتم پایین بدون خوردن صبحونه رفتم سوار ماشین شدم و رفتم سمت مقصد
روای ات
+پسره ی کله خر
چقد هولی اخه...
داشتم زمین رو طی میکشیدم که صدای جیغ اومد
^معذرت میخام خانوم ببخشید
+اون یه دختر جوون بود که سایان رو کتک میزد
سریع رفتم جلو
داری چه غلطی میکنی فکر میکنی کی هستی
×هی دختره ی هرزه چطور جرعت میکنی با من اینجوری صحبت کنی
+چقد بی حیاست اومدم سایان رو بلند کنم که از موهام گرفت و یکی زد زیر گوشم
×من دختر عموی تهیونگ هستم جیان و بهتره حد خودتو بدونی تو فقط یه خدمه ای
+خدمه؟ دوباره حرفای تهیونگ تو سرم اکو شد
من خدمه ام؟ اره یه خدمه تنها
×هردو رو ببرید زیر زمین و تا میخورن بزنیدشون
+دوتا مرد غول پیکر اومدن سمتم بلندم کردن هرچی تقلا کردم ولم نکردن انداختم تو یجای تاریک سایان انداختن اونجا
+هوی مرتیکه خر بزار برم
"زبونتم درازه بزار کوتاهش کنم
+یه میله داغ رو برداشت و اومد سمتم گذاشت رو دستم
جیغ بلندی کشیدم خیلی درد داشت
" بدن خوبی هم داری نظرت چیه بهمون حال بدی؟
+اومد نزدیک و گوشیه لباسمو رو پاره کرد که سایان هولش داد
^ولش کن مرتیکهههه
+با لگد زد تو شکم سایان
افتاد زمین
دوباره اومد سمتم که.......
شرط
15 لایک
17 کامنت
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🍓🤍
Part8
+از خواب پریدم و اتفاقات دیشبو یادم اومد به تهیونگ ذول زدم اون... خیلی جذابه
انگار داشت بیدار میشد که خودمو زدم به خواب
_چشامو باز کردم و با صورت یه فرشته مواجه شدم موهایی که صورتشو پوشونده بود رو زدم کنار
چقد خوشگله
+میدونم
_بیداری
+نه خوابم
_از بغلم انداختمش بیرون عه برو لوس شدیا رفتم سنت حموم تا دوش بگیرم امروز یه معامله مهم داشتم پس سریع دوش گرفتم اومدم بیرون آماده شدم ولی ات نبود
عطر تلخمو زدم کراواتم رو درست کردم و رفتم پایین بدون خوردن صبحونه رفتم سوار ماشین شدم و رفتم سمت مقصد
روای ات
+پسره ی کله خر
چقد هولی اخه...
داشتم زمین رو طی میکشیدم که صدای جیغ اومد
^معذرت میخام خانوم ببخشید
+اون یه دختر جوون بود که سایان رو کتک میزد
سریع رفتم جلو
داری چه غلطی میکنی فکر میکنی کی هستی
×هی دختره ی هرزه چطور جرعت میکنی با من اینجوری صحبت کنی
+چقد بی حیاست اومدم سایان رو بلند کنم که از موهام گرفت و یکی زد زیر گوشم
×من دختر عموی تهیونگ هستم جیان و بهتره حد خودتو بدونی تو فقط یه خدمه ای
+خدمه؟ دوباره حرفای تهیونگ تو سرم اکو شد
من خدمه ام؟ اره یه خدمه تنها
×هردو رو ببرید زیر زمین و تا میخورن بزنیدشون
+دوتا مرد غول پیکر اومدن سمتم بلندم کردن هرچی تقلا کردم ولم نکردن انداختم تو یجای تاریک سایان انداختن اونجا
+هوی مرتیکه خر بزار برم
"زبونتم درازه بزار کوتاهش کنم
+یه میله داغ رو برداشت و اومد سمتم گذاشت رو دستم
جیغ بلندی کشیدم خیلی درد داشت
" بدن خوبی هم داری نظرت چیه بهمون حال بدی؟
+اومد نزدیک و گوشیه لباسمو رو پاره کرد که سایان هولش داد
^ولش کن مرتیکهههه
+با لگد زد تو شکم سایان
افتاد زمین
دوباره اومد سمتم که.......
شرط
15 لایک
17 کامنت
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🍓🤍
- ۷.۸k
- ۰۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط