اگر این پنجره در سینه ی دیوار نبود

اگر این پَنجره در سینه یِ دیـوار نبود
و کنـارَم، قَـلم و کاغـذ و خودکار نبود

چه بـلاهایِ عجیبی بـه سرم می آمد
فرض کن داخلِ زِندانی و سیگار نبود

آمد و شُد همه یِ دار و ندارم هر چَند
بـودن و رَفتن او دَست من اِنگار نبود

نکنَددستِ کسۍدستِ تورا لَمس کنَد
کاش ایـن دِلهـُره اینقَدر دِل آزار نبود

رَفتی و بَعدِ تـو در شهر جِنایَت ها شُد
خَنـده ای رویِ لَبَم ، بَعدِ تو در کار نَبود

اگر این پَنجره در سینـه یِ دیـوار نبود
غزَلی وَصل بـه موهای تو این بار نبود
دیدگاه ها (۲)

چشم تو حال دلم را بد خرابش کرده باز !قلب سرد سنگی ام را ساده...

باور نکن پای رقیبی در میان باشدمن می‌روم تا عشق، سهم دیگران ...

تو که باشی غزل ها را مهیا میکنم هرشببرایت قافیه در شعــر ها ...

ﮔﻔﺘﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﭼﺸﻤﺖ ﺷﻬﺪ ﺭﻃﺐ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ ﮔﻔﺘﺎ ﻣﮕﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﻧﺪﺍﺭﯼ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط