My doll girl
My doll girl
Part 5
بعد از گذشت چند مین دست از کارش کشید و از جاش بلند شد
سمت میزی که گوشه ریز زمین بود و ردش از وسایل مختلف پر شده بود رفت و یه شلاق نازک برداشت با انگشتای بلند و کشیدش لبه شلاقو لمس کرد نگاهشو به من داد و آروم به سمتم قدم برداشت و دوباره ردی صندلی نشست
کوک:نظرت چیه اینم امتحان کنیم؟"
نای حرف زدن نداشتم اینقدر که درد بهم فشار آورده بود توان حرکت دادن لبامو نداشتم و فقط با بغض تو چشماش نگاه کردم و نفس نفس میزدم
کوک:هومم...پس جوابت مثبته!
عالیه.."
آماده زدن شد چشمامو محکم بستم و آماده فرود اومد چیزی روی بدنم بودم اما چیزی حس نکردم چشمامو آروم باز کردم که دیدم با پوزخند بهم خیره شده
تعجب کردم چرا نزد؟... یعنی دلش به رحم اومده؟
کوک:نه از این خوشم نمیاد تکراریه"
منظورش از تکراری چی بود
یعنی قراره یه کار دیگه ای انجام بده؟
میله داغی که توی شومینه بود و برداشت از شدت گرما میله طوسی به رنگ نارنجی در اومده بود با میله توی دستش به سمتم قدم برداشت
نه نه نه...نباید این کارو نکنه من نمیتونم
چیزی که توی ذهنم بود انگار داره واقعی میشه
اون جئون جونگ کوکه امکانش بود که بخواد همچین کاری باهام بکنه
یه پاشو روی صندلی گذاشت و دستشو روی زانوش آویزون کرد و محکم میله رو روی رون پام گذاشت جیغی از ته دل کشیدم طوری که مطمئن بودم صداش میتونه تا اون سر دنیا بره و همه رو با خبر کنه
همه جای بدم رد میله بود دیگه جایی نمونده بود که بدون زخم و سوختگی و سالم باشه
بدنم میسوخت خیلی زیاد و اصلا دردش قابل تحمل نبود
برای چی باید این کارو باهام بکنه؟"
Part 5
بعد از گذشت چند مین دست از کارش کشید و از جاش بلند شد
سمت میزی که گوشه ریز زمین بود و ردش از وسایل مختلف پر شده بود رفت و یه شلاق نازک برداشت با انگشتای بلند و کشیدش لبه شلاقو لمس کرد نگاهشو به من داد و آروم به سمتم قدم برداشت و دوباره ردی صندلی نشست
کوک:نظرت چیه اینم امتحان کنیم؟"
نای حرف زدن نداشتم اینقدر که درد بهم فشار آورده بود توان حرکت دادن لبامو نداشتم و فقط با بغض تو چشماش نگاه کردم و نفس نفس میزدم
کوک:هومم...پس جوابت مثبته!
عالیه.."
آماده زدن شد چشمامو محکم بستم و آماده فرود اومد چیزی روی بدنم بودم اما چیزی حس نکردم چشمامو آروم باز کردم که دیدم با پوزخند بهم خیره شده
تعجب کردم چرا نزد؟... یعنی دلش به رحم اومده؟
کوک:نه از این خوشم نمیاد تکراریه"
منظورش از تکراری چی بود
یعنی قراره یه کار دیگه ای انجام بده؟
میله داغی که توی شومینه بود و برداشت از شدت گرما میله طوسی به رنگ نارنجی در اومده بود با میله توی دستش به سمتم قدم برداشت
نه نه نه...نباید این کارو نکنه من نمیتونم
چیزی که توی ذهنم بود انگار داره واقعی میشه
اون جئون جونگ کوکه امکانش بود که بخواد همچین کاری باهام بکنه
یه پاشو روی صندلی گذاشت و دستشو روی زانوش آویزون کرد و محکم میله رو روی رون پام گذاشت جیغی از ته دل کشیدم طوری که مطمئن بودم صداش میتونه تا اون سر دنیا بره و همه رو با خبر کنه
همه جای بدم رد میله بود دیگه جایی نمونده بود که بدون زخم و سوختگی و سالم باشه
بدنم میسوخت خیلی زیاد و اصلا دردش قابل تحمل نبود
برای چی باید این کارو باهام بکنه؟"
- ۵.۸k
- ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط