ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن

ای دل نگٖفتمت که به چشمش نظر مکن
کزغم چنان شوی که نبینی بخواب خواب

ای دل نگفتمت کـه مریز آبروی خـویش

پــیش رخـی کـزو بــرود آبـروی آب
دیدگاه ها (۵)

قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان توخردم راه گم کند ز فراق گران...

اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی ،اگه عروسک بودی بغلی ترین بود...

هم در به درٖی دارد و هم خانه خرابی عشق است و مزین به هنرهای ...

ویرانه ی جاوید بماند دل بی عشقآن دل شود آباد که ویرانه ی عشق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط