وقتی برادر ناتنیت بود و عاشقت شد ولی تو دوسش نداری و یه ر
وقتی برادر ناتنیت بود و عاشقت شد ولی تو دوسش نداری و یه روز مست میکنی اونم ترو میبره خونه خودش و چیز میکنید و فردا بلند میشی باهاش دعوا میکنی و اون نمیزاره از خونه بیرون بری اینا تو خونه حبست میکنه و بعد عاشقش میشی
Part 4
ویو ات:
اه این دختر کجا موند پس
*زینگگگ(مثلا صدای گوشیه🤣)
او
ات:الو اومدی؟
هانا:اگه اماده ای بیا پایین خوشگله
ات:الان میام(خنده)
همینطور که از پله ها میرفتم پایین دیدم که اقا واسه خودش رو مبل لم داده و تو گوشیه
لینو:وایسا بینم کجا با این لباسا؟
ات:به تو چه
لینو:بابا اینا گفتن حواسم بهت باشه پس بهم ربط داره
ات:من نیازی به مواظبت تو ندارم
عیش پسرهی رو مخ
بعد حرفام دیگه اهمیتی بهش ندادم و رفتم بیرون
لینو:دردسر درست نکن فقط!
گگگگ گگگ اه
هانا:سلام دختررر چطوری چرا اخمات تو همه
ات:سلام..باز این رومخ بهم گیر داد چیزی نیس بریم
هانا:بااشه پس بریم
Part 4
ویو ات:
اه این دختر کجا موند پس
*زینگگگ(مثلا صدای گوشیه🤣)
او
ات:الو اومدی؟
هانا:اگه اماده ای بیا پایین خوشگله
ات:الان میام(خنده)
همینطور که از پله ها میرفتم پایین دیدم که اقا واسه خودش رو مبل لم داده و تو گوشیه
لینو:وایسا بینم کجا با این لباسا؟
ات:به تو چه
لینو:بابا اینا گفتن حواسم بهت باشه پس بهم ربط داره
ات:من نیازی به مواظبت تو ندارم
عیش پسرهی رو مخ
بعد حرفام دیگه اهمیتی بهش ندادم و رفتم بیرون
لینو:دردسر درست نکن فقط!
گگگگ گگگ اه
هانا:سلام دختررر چطوری چرا اخمات تو همه
ات:سلام..باز این رومخ بهم گیر داد چیزی نیس بریم
هانا:بااشه پس بریم
- ۳.۲k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط