اسکویید گیمعلی پارت

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۴۸ )


هیونگ می یواشکی از اتاقش اومد بیرون ....

( خوابگاه)

املی به زور بیدار مونده بود ... سرشو اشتباهی رو سر نامگیو گذاشت و چشماش رو بست 🗿
نامگیو : ام ... املـ ... املی ؟
املی : اه ! چـ...چی ! من بیدارم 🥴
*صدای در*
تانوس : بلاخره !
هیونگ می : همگی زود ! ( با صدای پایین )
لاریسا : سریع !
همه با هم زود رفتن بیرون و هر وقت سربازی میومد هیونگ می همه رو یه جایی قایم میکرد 😐 ( حالا کجا دیگه ... 🗿 )
هیونگ می : همگی ! این طرف !
تانوس : لِسسسسسسس گُوووووووووو!
همه رفتن پیش یه در کوچیک و رفتن بیرون ...
ساعت تقریباً ۵ بود خورشید کم‌کم داشت طلوع میکرد 🩷
هیونگ می : وسایل هاتون رو آوردم ... 💕
املی هیونگ می رو بغل کرد 🫂
املی : ممنون 🥺 اگه ما رو نمی آوردی شاید من مرده بودم !
هیونگ می : چرا تو ؟
املی : حاضر بودم بخاطر همه خودم رو فدا کنم 🙃
هیونگ می : اینجوری نگو 🥺


ادامه دارد 👍🏻
دیدگاه ها (۱۸)

یکم از ۴۵۶ فعالیت کنیم 👍🏻😶

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۴۹ )همه لباس های خودشون رو پوشیدن ....

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۴۷ ) تانوس : بزار حرفشو بزنه! و دست...

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۴۶ ) همه بردن و ۰۰۷ و مادرش مردن 😭ن...

کیوت ولی خشن پارت ۲۳خشکت زد نمیدونستی چی بگی سرتو انداختی پا...

You must love me...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط