فیک عشق ابدی
صدای بوق ماشین شنیدم به سمت ماشین رفتم
شیشه پایین کشیده شد
جیمین: نمیخوای سوار بشی
جانهو: هان چرا اع چرا
هنوز صحنه دیشب جلوی چشم هان سورتمه میرن وایییی ولی من نمیدونم جونگ کوک دوست دارم یا جیمین اخه جونگ کوک کجا رفته نکنه مافیا چیزی هس هییییی
جیمین: پیاده شو
اها پاساژ نیست که کاخه استایل هاست🤣
با سرعت به اولین مغازه رفتم لباس مد نظر رو پوشیدم خدایی ماه شده بودم
و در پروف باز شد جیمین تو اون حال دیدم قلبم منفجر شد خدایی میدرخشه لامصب😁😁
حدود ۱ساعت بعد به خونه رسیدیم تا خواستم پیاده شم صدای تفنگی در اومد من جیغ بلندی زدم اروم روم برگردوندم چیییییی جی جی جیمین کجاس نه نه امکان نداره اونم ولم کرده باشه خرید ها از دستم انداختم به دنبال ادم های که جیمین داشتن میبردن رفتم سوار ماشین شدن منم با سرعت دویدم سمت ماشین جیمین به دنبالشون رفتم
ویو جیمین
با درد بدی که پشت گردنم بود بلند شدم اینجا کجاس دوباره پدر شروع کرد به کثافت بازی هاش
که صدای دخترونه ای شنیدم
ویو جانهو
جانهو: ولم کنیدددد (گریه) کمککک اعععععععع کمک (جیغ. گریه)
منو پرت کردن بغل جیمین یه مرپ نزدیکم شد
مرده: اخه فدای اون اشک هات بشم چرا گریه میکنی هان اومدی کمک جیمین ولی گیر افتادی(خنده رومخی)
جانهو: تو تو یه یه کثافتییییی(گریه)
مرده:چه زری زدی هان بگو غلط کردم ولی چون کیوتی میتونی به هیجان کردن من تمومش کنی
جیمین فریاد بلندی میزنه:چه. گوهی میخوری حرومزاده ازش فاصله بگیرررر
مرده آروم آروم لب هاشو به من نزدیک می کرد
منم فقط کلم اینور اونور میکردم گریه میکردم
که دستی بازوی منو گرفت به سمت خودش کشید لب هاش روی لب هام قرار گرفت
چشم هام رو باز کردم جیمین بود داشت به بوسدن لب های من ادامه میداد ناخود اگاه منم همکاری کردم و.... بسه دیگه شیطون هاا🤣🤣
شیشه پایین کشیده شد
جیمین: نمیخوای سوار بشی
جانهو: هان چرا اع چرا
هنوز صحنه دیشب جلوی چشم هان سورتمه میرن وایییی ولی من نمیدونم جونگ کوک دوست دارم یا جیمین اخه جونگ کوک کجا رفته نکنه مافیا چیزی هس هییییی
جیمین: پیاده شو
اها پاساژ نیست که کاخه استایل هاست🤣
با سرعت به اولین مغازه رفتم لباس مد نظر رو پوشیدم خدایی ماه شده بودم
و در پروف باز شد جیمین تو اون حال دیدم قلبم منفجر شد خدایی میدرخشه لامصب😁😁
حدود ۱ساعت بعد به خونه رسیدیم تا خواستم پیاده شم صدای تفنگی در اومد من جیغ بلندی زدم اروم روم برگردوندم چیییییی جی جی جیمین کجاس نه نه امکان نداره اونم ولم کرده باشه خرید ها از دستم انداختم به دنبال ادم های که جیمین داشتن میبردن رفتم سوار ماشین شدن منم با سرعت دویدم سمت ماشین جیمین به دنبالشون رفتم
ویو جیمین
با درد بدی که پشت گردنم بود بلند شدم اینجا کجاس دوباره پدر شروع کرد به کثافت بازی هاش
که صدای دخترونه ای شنیدم
ویو جانهو
جانهو: ولم کنیدددد (گریه) کمککک اعععععععع کمک (جیغ. گریه)
منو پرت کردن بغل جیمین یه مرپ نزدیکم شد
مرده: اخه فدای اون اشک هات بشم چرا گریه میکنی هان اومدی کمک جیمین ولی گیر افتادی(خنده رومخی)
جانهو: تو تو یه یه کثافتییییی(گریه)
مرده:چه زری زدی هان بگو غلط کردم ولی چون کیوتی میتونی به هیجان کردن من تمومش کنی
جیمین فریاد بلندی میزنه:چه. گوهی میخوری حرومزاده ازش فاصله بگیرررر
مرده آروم آروم لب هاشو به من نزدیک می کرد
منم فقط کلم اینور اونور میکردم گریه میکردم
که دستی بازوی منو گرفت به سمت خودش کشید لب هاش روی لب هام قرار گرفت
چشم هام رو باز کردم جیمین بود داشت به بوسدن لب های من ادامه میداد ناخود اگاه منم همکاری کردم و.... بسه دیگه شیطون هاا🤣🤣
- ۴.۴k
- ۲۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط