چه هنگام میزیستهام

چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ پیوسته‌ روزها و شبان را من.
اگر این آفتاب هم آن مشعلِ کال است
بی‌شبنم و بی‌شفق
که نخستین سحرگاهِ جهان را آزموده است.



تو را و مرا
بی‌من و تو
بن‌بستِ خلوتی بس!
که حکایتِ من و آنان غمنامه‌ی دردی مکرر است

تو و اشتیاقِ پُرصداقت تو
من و خانه‌مان
میزی و چراغی…

آری
در مرگ‌آورترین لحظه‌ی انتظار
زندگی را در رویاهای خویش دنبال می‌گیرم.
در رویاها و
در امیدهایم.

#احمد_شاملو


#۲۱آذر_زادروز #شاملوی_بزرگ #یادش_جـاودان
دیدگاه ها (۲۷)

‌نیمه شب وقتی ماهدر هماغوشی رویایی ژرفبی صدا دل به زمین داده...

وقتی تو نیستی، حرف‌های زیادی هست برای با تو گفتن،و در حضورت،...

تو نیستی واین بارانچه بیهوده می‌باردچرا که خیس نخواهیم شدبا ...

‌از بهر خدا بنگر در روی چو زر جاناهر جا که روی ما را با خویش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط