part
part²
زنگ کلاس خورد و آنیا و دامیان هنوز داشتن بحث میکردن
که استاد داخل شد و طبق بقیه روزا با بحث آنیا و دامیان و یکی رو در رو شد
استاد. شما بچه ها کی قصد این و دارین که بزرگ شین؟
آنیا فورجر
دامیان دزموند
شماها از سال های پیش که با هم همکلاسی بودید بحث کردید
باید بزرگ شید
آنیا ، دامیان. ببخشید استاد
آنیا زیر لب به سمت دامیان گفت
همش تقصیر توعه
و دامیان هم همین رو تکرار کرد
تا دوباره دعوا شکل گرفت
واکنش استاد:ᕦ(ò_óˇ)ᕤ
که استاد گفت. انیا و دامیان بعد از کلاس به اتاق من میاید
حالا سر جاهاتون بشینید و کتاب هاتون رو باز کنید
امروز در مورد درس شیمی تدریس داریم (مدرسشون از این باکلاسا بود دیگههه😭)
بازم شروع شد...
استاد. بچه ها باید فرمول های چگالی بر حجم و جرم رو یاد بگیرید
حالا وسایلتون رو جمع کنید زنگ نزدیکه
و آنیا و دامیان
با من بیاید
آنیا و دامیان رو به هم اخم کردن و از سر جاشون اومدن بیرون و رفتن سمت استاد
زنگ خورد
داخل اتاق استاد فقط صدای نفس کشیدن میومد
تمیز بود
همجا برق میزد
و فقط .. سکوت شکست
در باز شد
آنیا و دامیان آب دهناشون و قورت دادن و نگاه کردن
گوش کردن
و دقت کردن
استاد طبق معمول
قوانین رو نام برد
و بعد گفت
شما دو نفر دارید بر خلاف زیبایی عمل میکنید
وقتشه تمومش کنید
هر روز دعوا و هر روز بحث
مال بچه های زیر پنج ساله
شما باید زیبایی خودتون رو حفظ کنید
آنیا و دامیان که این جملات رو حفظ بودن
بله ای گفتن و از اتاق خارج شدن
که یهو آنیا توسط دامیان به دیوار چسبیده شد
آنیا با چشای گرد شده بهت نگا کرد و گفت
آنیا. هی داری چیکار میکنی
و دامیان لب زد
دامیان. اگه بار دیگه بخاطر تو پاشم بیام اینجا
کاری میکنم پشیمون شی فورجر
آنیا یکم ترسیده بود اما خودشو جمع کرد و یا. تمرینات مامانش افتاد
دستش و گذاشت روی نقطه حساس شونه دامیان و جوری رفتار کرد انگار از لحاظ مهربونیت عه
و گفت
آنیا. مثلا میخوای چیکار کنی
که زنگ خورد و دانش اموزا وارد سالن شدن
آنیا و دامیان سریع جدا شدن و به سمت کلاس رفتن ..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستام خسته شد وگرنه باز مینوشتم(◡ ω ◡)
زنگ کلاس خورد و آنیا و دامیان هنوز داشتن بحث میکردن
که استاد داخل شد و طبق بقیه روزا با بحث آنیا و دامیان و یکی رو در رو شد
استاد. شما بچه ها کی قصد این و دارین که بزرگ شین؟
آنیا فورجر
دامیان دزموند
شماها از سال های پیش که با هم همکلاسی بودید بحث کردید
باید بزرگ شید
آنیا ، دامیان. ببخشید استاد
آنیا زیر لب به سمت دامیان گفت
همش تقصیر توعه
و دامیان هم همین رو تکرار کرد
تا دوباره دعوا شکل گرفت
واکنش استاد:ᕦ(ò_óˇ)ᕤ
که استاد گفت. انیا و دامیان بعد از کلاس به اتاق من میاید
حالا سر جاهاتون بشینید و کتاب هاتون رو باز کنید
امروز در مورد درس شیمی تدریس داریم (مدرسشون از این باکلاسا بود دیگههه😭)
بازم شروع شد...
استاد. بچه ها باید فرمول های چگالی بر حجم و جرم رو یاد بگیرید
حالا وسایلتون رو جمع کنید زنگ نزدیکه
و آنیا و دامیان
با من بیاید
آنیا و دامیان رو به هم اخم کردن و از سر جاشون اومدن بیرون و رفتن سمت استاد
زنگ خورد
داخل اتاق استاد فقط صدای نفس کشیدن میومد
تمیز بود
همجا برق میزد
و فقط .. سکوت شکست
در باز شد
آنیا و دامیان آب دهناشون و قورت دادن و نگاه کردن
گوش کردن
و دقت کردن
استاد طبق معمول
قوانین رو نام برد
و بعد گفت
شما دو نفر دارید بر خلاف زیبایی عمل میکنید
وقتشه تمومش کنید
هر روز دعوا و هر روز بحث
مال بچه های زیر پنج ساله
شما باید زیبایی خودتون رو حفظ کنید
آنیا و دامیان که این جملات رو حفظ بودن
بله ای گفتن و از اتاق خارج شدن
که یهو آنیا توسط دامیان به دیوار چسبیده شد
آنیا با چشای گرد شده بهت نگا کرد و گفت
آنیا. هی داری چیکار میکنی
و دامیان لب زد
دامیان. اگه بار دیگه بخاطر تو پاشم بیام اینجا
کاری میکنم پشیمون شی فورجر
آنیا یکم ترسیده بود اما خودشو جمع کرد و یا. تمرینات مامانش افتاد
دستش و گذاشت روی نقطه حساس شونه دامیان و جوری رفتار کرد انگار از لحاظ مهربونیت عه
و گفت
آنیا. مثلا میخوای چیکار کنی
که زنگ خورد و دانش اموزا وارد سالن شدن
آنیا و دامیان سریع جدا شدن و به سمت کلاس رفتن ..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستام خسته شد وگرنه باز مینوشتم(◡ ω ◡)
- ۷.۳k
- ۲۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط