بینم تو را در ابر خون ای ماه تابانم
بینـم تـو را در ابــر خـون ای مـاه تابـانم
سقّای طفلانم
خواهـم بـرم در خیمهگه، ای گل تن پاکت
پیکـر صدچـاکت
ممکـن نبـاشد «یا اخا» محـزون و نـالانم
سقّـای طفـلانم
برخیـز و ای جــان بـرادر کـن علمـداری
بنمـا مـرا یـاری
بی تـو غـریب و بی معیـن در این بیابـانم
سقّـای طفـلانم
بی تـو یقیـن دارم کـه فـردا زینب نـالان
بـر ناقـۀ عریان
گــردد ســوار از راه کینـه بــا یتیمانم
سقّـای طفـلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب
چون معجر زینب
بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم
سقّـای طفـلانم
سقّای طفلانم
خواهـم بـرم در خیمهگه، ای گل تن پاکت
پیکـر صدچـاکت
ممکـن نبـاشد «یا اخا» محـزون و نـالانم
سقّـای طفـلانم
برخیـز و ای جــان بـرادر کـن علمـداری
بنمـا مـرا یـاری
بی تـو غـریب و بی معیـن در این بیابـانم
سقّـای طفـلانم
بی تـو یقیـن دارم کـه فـردا زینب نـالان
بـر ناقـۀ عریان
گــردد ســوار از راه کینـه بــا یتیمانم
سقّـای طفـلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب
چون معجر زینب
بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم
سقّـای طفـلانم
- ۴۷۴
- ۰۷ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط