p
"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"
'p²³'
از رستوران خارج شدن. آلیس برگشت و به جونگکوک نگاه کرد. دستهاش رو گرفت که باعث جلب توجه جونگکوک شد.
"این...":kook
صدای برخورد قطرات بارون به زمین شنیده شد.
"اوه... این عالی نیست؟":Alice
جونگکوک پوزخند زد و با یه حالت مغرورانه گفت:
"من که گفته بودم":kook
آلیس چشمهاس رو ریز کرد و چشم غره رفت.
دست جونگکوک رو ول کرد و به سمت خیابون رفت.
"خیس میشیا":kook
آلیس دویید و رفت زیر بارون.
"اشکالی نداره":Alice
جونگکوک داد زد:
"سرما میخوری آلیس":kook
"برام مهم نیست":Alice
آلیس میرقصید، آواز میخوند. بدون اینکه به هیچ چیزی اهمیت بده.
جونگکوک نگاه میکرد، به آلیس.
لذت میبرد. اما نمیدونست دقیقا از چی. احتمالا فقط از اینکه آلیس کنارش باشه و بتونه بهش خیره بشه
محو آلیس بود اما ماشینی که با سرعت داشت به سمتش میومد رشته افکارش رو پاره کرد.
'p²³'
از رستوران خارج شدن. آلیس برگشت و به جونگکوک نگاه کرد. دستهاش رو گرفت که باعث جلب توجه جونگکوک شد.
"این...":kook
صدای برخورد قطرات بارون به زمین شنیده شد.
"اوه... این عالی نیست؟":Alice
جونگکوک پوزخند زد و با یه حالت مغرورانه گفت:
"من که گفته بودم":kook
آلیس چشمهاس رو ریز کرد و چشم غره رفت.
دست جونگکوک رو ول کرد و به سمت خیابون رفت.
"خیس میشیا":kook
آلیس دویید و رفت زیر بارون.
"اشکالی نداره":Alice
جونگکوک داد زد:
"سرما میخوری آلیس":kook
"برام مهم نیست":Alice
آلیس میرقصید، آواز میخوند. بدون اینکه به هیچ چیزی اهمیت بده.
جونگکوک نگاه میکرد، به آلیس.
لذت میبرد. اما نمیدونست دقیقا از چی. احتمالا فقط از اینکه آلیس کنارش باشه و بتونه بهش خیره بشه
محو آلیس بود اما ماشینی که با سرعت داشت به سمتش میومد رشته افکارش رو پاره کرد.
- ۸.۱k
- ۲۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط