صبح زیبا آمد و چشم شقایق باز شد

صبح زیبا آمد و چشم شقایق باز شد
لاله زلف سرکشش را شانه کرد و ناز شد

شبنم از خورشید عالم تاب، جانی تازه یافت
رفت بالاتر ز جو با ابرها دمساز شد

شاپرک آهسته نبض نرگس رعنا گرفت
ارغوان جامی به چنگ آورد و بس طنّاز شد

صخره با امواج دریا صورتش را خوب شست
کار رستوران دریا با سحر آغاز شد

اردکی از زیر پرها سر درآورد و نشست
چلچله پرپرزنان هم سفره ی صد غاز شد

بوی صبح و زندگی شوری چنین برپا نمود
گفت عارف یا رب و با بلبلان هم ساز شد

صبح شما بخیر و شادکامی. بیدار شو و از این روز زیبا کام بگیر و خودت را به قافله صبح برسان
دیدگاه ها (۱۳)

تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاشغریبه از من و ما عشق من عاش...

هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شودچشم هایم در هوایت باز گری...

باز شوهر بی بهانهبا ادایی کودکانههیکل چون استوانهمیکند غر غر...

جواب تست حس بهتراب احساسی،زود رنجاتش عصبی،هتاکابر ارام و سر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط