تلنگر اخلاقی

تلنگر اخلاقی

وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می روی
و می‌بینی چقدر آهسته می رود
تازه می‌فهمی چقدر پیر شده !

وقتی مادر بعد از غذا پنهانی مشتی دارو را می‌خورد ، می‌فهمی چقدر درد دارد اما چیزی نمی گوید..
.
در ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”

در ۱۵ سالگی : ” ولم کنین ”

در ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم ”

در ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون ”

در ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود ”

در ۳۵ سالگی : “ میخوام برم خونه پدر و مادرم ”

در ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”

در شصت سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ....

و این رسم زندگی است....


چه آرامشی دارد قدردان زحمات پدر و مادر بودن و هیچ زمانی دیر نیست
حتی همین الان...
دیدگاه ها (۴)

این دو متن کوتاهارزش صد بار خوندن داره!⬇1- از دیگران شکایت ن...

"سیمین بهبهانی"ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭا ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑ...

برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم :تویی که خاطراتت تنها ام...

ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻲ ...ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ :ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ !...ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط