عشق آغشته به خون

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳۶ (。☬⁠。⁠)⁩

عروس ولی در لباس مشکی

آرنج اش بیش از حد محکم گرفته بود و تا حدی تند به دنبال اش می‌کشاند گارسون ها با نگاه متعجب به آن ها چشم دوخته بودن چون نیم ساعت از امضاء ازدواج آن ها نمی‌گذشت .. تهیونگ محکم مین جی را حول داد در اتاق عروس و سفید .. محکم در را پشت سرش بست.. و این ترس بیشتر مین جی میشد ولی همچنین در حال حاضر جواب تند گفت : شما چتونه ها ... تهیونگ همچنین سمت لباس عروس هجوم برد و خشن گفت : منو ببین زود لباستو عوض کن ..
مین جی کلافه دستی در موهایش فرو برد و آن ها را بهم ریخت باز هم محکم گفت: نیم ساعت از ازدواج ما نمیگزره الا اومدی سرم داد میزنی به چه حقی ؟
تهیونگ دستش روی لباس عروس گذاشت .. ناخواسته سرش گیج رفت صدا های محکم ای که دو میله به هم کوبیدن میشدن در مغز و گوش تهیونگ... مین جی سر تا پایش را با حالا تعجب نگاه کرد سپس
هم با لحن آرومی : چیه .. چی شده
تهیونگ حالا کمی سرگیچه اش خوب بود .. محکم چنگ زد به لباس عروس تو مانکن سپس به سمت ‌پاهای مین جی انداخت .. دست به کمر ایستاد و عصبی ولی آروم گفت : ببین .. از همین اول خرابش نکن سرتق زود باش لباس عروس بپوش.. وگرنه بد میشه این آخرین هشداری میشه که بهت میدم ... مین جی از همین راه اول کلافه و خسته شده بود چرا که شوهر دوقطبی اش واقعا غیر قابل قبول بود ...
مین جی : چه لجبازی گفتم نمیپوشم...
تهیونگ کلافه سمتش هجوم برد و این باعث ترس مین جی شد و قدمی عقب رفت تا فاصله همان گونه زیاد بماند ..
تهیونگ: میپوشی یا خودم تنت کنم .. هاا ..
چاره ای نداشت .. او را مجبور به پوشیدن میکرد .. هرجور شده بود تهیونگ با لج بازی هایش مین جی مجبور به پوشیدن لباس میکرد همان گونه مجبور به ازدواج اجباری...
بغض غریبه ای به گلوش چنگ زد و تند به تهیونگ پشت کرد سپس با صدا محکم ولی بغض آلوده گفت : باشه برو بیرون ..
تهیونگ همچنین کت سفیدش را مرتب نمود سپس آهسته دستی به موهایش کشید و تند خشن گفت : جلو در منتظرم تولش نده
سپس از اتاق خارج شد .. مین جی را تنها گذاشت .. دلش خسته بود دلش راه از زندگی مزخرفش .. رنجیده بود کم کم بغضش تبدیل به گریه های هق هق کردن شد تند دستش را روی دهانش گذاشت و دست دیگرش را هم روی دستش تا صدایی ازش بیرون نره کم کم پاهایش به زمین یاری کردن و اشک ریخت روی زمین جلو لباس نشست .. آلان وقت تسلیم شدن نبود .. نه هیچ وقت مین جی تسلیم نمیشد .. تند لباس را چنگ زد و از روی زمین بلند شد تمام جواهرات اش را تک به تک کشید .. جز گردنبند طرح مانند اژدها های زرد تند دکمه کتش را باز نمود ...
دیدگاه ها (۱)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳۷ (。☬⁠。⁠)⁩میز ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳۸ (。☬⁠。⁠)⁩مین...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳۴ (。☬⁠。⁠)⁩چشم ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳۳ (。☬⁠。⁠)⁩بوس...

๑⁠)⁩ عشق اغیشته به خون⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩پارت ۱۲۱تهیونگ: تو جهنم...

。☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۴۳ (。☬⁠。⁠)⁩تهی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط