با اخم به آیینه ماشین نگاه میکرد

#135
با اخم به آیینه ماشین نگاه میکرد
_ آرشیدا ماشین شوهرت چیه؟
_ چطور مگه؟ دنبالمونن؟
_ تو بگو
_ ... مشکی
دستش و زد به فرمون
_ آره لعنتی خودشه
دیگه صبر نکرد چراغ سبز بشه و رفت بماند که چقدر ماشینای دیگه بهمون فش دادن
مطمعنا اگه از وضعیتم خبر داشتن درک میکردن
سرعتش باال بود
منم هر چی دعا بلد بودم و نبودم تو دلم میخوندم تا بهمون نرسن
تلفنش دوباره زنگ خورد گفت جواب بدم
تماس رو وصل کردم سپهر بود
_ کجایی اشکان؟
صدام میلرزید
آرشیدام
_ چیشده ؟ چرا صدات اینجوریه؟ باید خوشحال باشی که
_ امیر.. دنبالمونه
_ از کجا فهمید شمایید؟
_ نمیدونم پشت چراع قرمز دیدیمش
_ گوشی رو بده به اشکان
_ نمیتونه حرف بزنه داریم ازش فرار
با پیچیدن ماشین با سرعت زیاد تو یه فرعی گوشی از دستم افتاد
_ چیکار میکنی اشکان؟
_ تو فرعی بهتر میتونم از دستش خالص شدم
تو یه کوچه باریک رفتیم از بغل یه ماشین رد شدیم که زد آیینه اش رو شکست
_ نکشیمون حاالا
دیدگاه ها (۱)

#136صدای موبایلش اومد باز _ تو جواب سپهر رو بده خودش رو کشت ...

#137_ فک کنم گممون کردن کجا بیایم؟ _ یه ذره دیگه تو خیابونا ...

#134هم خندم گرفت لحنش بامزه بود هم دوست نداشتم بفهمن زندگیم ...

#۱۳۳همون کار رو کردم _ آماده ام بریم وقت نداریم دوباره دستش...

### فصل دوم | پارت نهم نویسنده: Ghazal هوا هنوز روشن نشده ...

دوست دختر مافیا🍷P5, 6ات : چی بابا(بغض) یونگی: هوم فکر خوبیه ...

Part 1 — No Escapeسیگار بین دو انگشتش دود می‌شد. نوکش سرخ بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط