بودن بعضی از آدما شبیه ساعت شنیه

بودن بعضی از آدما شبیه ساعت شنیه؛
داریشون، کنار خودت داریشون، توو دستات داریشون،
اما هرلحظه حجم نبودنشون زیاد و زیاد ترمیشه،
و تو هیچ کارزی از دستت برنمیاد؛ جز اینکه فقط تماشا کنی و ببینی کی آخرین
دونه شن پایین میفته، آخرین بهونه بودن.
بعد اگه هم بخوای ساعت شنی رو زیر و رو کنی
تا وا سه چند لحظه هم که شده دوباره بودن شونو به د ست بیاری؛ تازه میفهمی
که فقط انبوهی از "نبودن" ها رو زیر و رو کردی:/
دیدگاه ها (۱)

گفته بودی که....گفته بودی که:«چرا محو تماشای منی؟           ...

قرص ها موجودات خوبی هستند... آدم را به میزان قابل توجهی بی د...

بابالنگ دراز عزیز سلام کوچِکتر که بودم عصرها جودی ابوت را در...

از بادهٔ نیست سر خوشم، سرخوش و مست بیزارم و دلشکسته، ‌از هر ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲فرداا.ت تو ذهنش :از خواب بیدار شدم...

پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط