مافیایه دلرباp9

سانجو ویو رفتم جلو درزندان منتظر بودم. که اومد
.
هایان ویو
اومدم بیرون نمیدونم چطور اذاد شدم رفتم که دیدم اون... اون سانجو بود اومده بود دونبالم بعد اون همه اذیتی که کرده بودم بغضم گرفت رفتم جلوش بدون هیچ حرفی محکم بغل‌ش کردم
سانجو ویو
تا اومد دوویدو محکم بغلم کرد چرا یهو انقدر مهربون شده بود گفتم
سانجو:سلام داداش نمیخوای ولم کنی خفه شدم
هایان:لبخند. ببخشید خوب بریم
داشتیم همین جوری پیاده روی میکردیم که گفت
هایان:خوب اجی کوچولو من چطوری ازاد شدم گفتن رضایت اون کیم عوضی رو یکی گرفته تو میدون....
هایان یو
چشمم افتاد به گردنش دیدم کبوده حرفم نصفه موند ازش پرسیدم...
هایان:سانجو اون کبودیه چیه(جدی)
سانجو ویو
وای اگه بگم به خاطر نجات جونت با همون کیمی که میگی س. ک. س. داشتم هم خودم هم اون بدبخت پاره ایم پس گفتم
سانجو:این اها این رو کبوندم به دیراور داشتم تمیزش میکردم به خاطر همین😁😁☺️
هایان :گو سانجو اون جایه کیس مارکه من بچه نیستم که
تو با کسی هستییی(اینجارو با داد میگه)
با دادش ترسیدمو گفتم
سانجو:نه به خدا... کی دختر فقیری مثل منو میخواد (زیر لب میگه)
ادامه دارد.....
ببخشید کم شد 💜🩷🩵💙
❤️🧡💛💚🩵💙💜🤍🩶🇰🇷🇰🇷🇰🇷🇰🇷💖
خیلی دوستون دارم واقا تو دنیا بعد بنگتن شمایین که برام ارزش دارین من تو این زندگی جهنمیم هیچ چیز با ارزشی مثل شما هارو ندارم😊😢😭😣
دیدگاه ها (۰)

사랑스러운 주자🇰🇷💜💖

반짝이는 수박💜💜

0تاییی شدنمون مبارک میدونم کمه ولی بازم رو به سعودیم🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳...

مافیایه دلربا p

پست اولمه حمایت کنید ❤️

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۲چند ساعت بعدویو اتمدرسه تموم ش...

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط