آرامش لب هایتمعبد باشکوهی است که نفس های مرا هر ثانیهبه زانو در می آورد..و می پراند خیال نبودنت رابند بند وجودم بی تاب است دلبر جان تو بگو؟چگونه ستایش نکنمهم آغوشی به وقت بوسیدنت را