مافیایمرگ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁹
رفتم جلو و جونگکوک رو پرت کردم اونور و از موهای دختره گرفتم و بلندش کردم
+به چه حقی تو خونه ی من از این غلطا میکنید (داد)
_ات من توضیح میدم
+تو خفه شو
×نکن موهامو ول کن(لوس)
جونگکوک منو از دختره جدا کرد دختره سریع بیرون رفت
دستی روی شونه ام حس نکردم
_ات من..........
با سیلی که به جونگکوک زدم حرفش تو دهنش ماسید
_اون دست کث..یفتو به من نزن اشغال حداقل میذاشتی چند روز از عروسیمون بگذره بعد از این غلطا کن(عصبی و گریه)
_تو نمیذاری بهت نزدیک بشم پس منم مجبورم نیا/ز خودمو با بقیه رفع کنم
+حتی اگه نذارم بهم دست بزنی اما بازم من زنتم و جلوی من از این کارا نکن (عصبی و گریه)
به سی/نه جونگکوک ضربه زدم که چند قدم رفت عقب
+الانم گم شو بیرون (عصبی و گریه)
بدون حرفی رفتم سمت اتاق ودر رو قفل کردم جونگکوک به در ضربه میزد
_ات باز کن تا توضیح بدم
همونطور گریه میکردم و جونگوک از اونور در داد و بیداد میکرد بعد از چند مین صدایی نیومد
چشمام گرم شد و خوابیدم
...................................
صبح با احساس سردردم بلند شدم اتفاقات دیشب جلوی چشام رد شد
+عوضی
رفتم سرویس زیر چشمام گود افتاده بود
اومدم بیرون که دیدم جونگکوک جلوی در خوابش برده بود بی اعتنا بهش رفتم بیرون که بلند شد.
_ات ات با توام صبر کن
+ولم کن چرا دست از سرم بر نمیداری برو با دخترای دور و برت نیا سراغ من باند که پیشرفت کرد ازت جدا میشم پس تا اون موقع سر به سر من نزار
_ات......
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁹
رفتم جلو و جونگکوک رو پرت کردم اونور و از موهای دختره گرفتم و بلندش کردم
+به چه حقی تو خونه ی من از این غلطا میکنید (داد)
_ات من توضیح میدم
+تو خفه شو
×نکن موهامو ول کن(لوس)
جونگکوک منو از دختره جدا کرد دختره سریع بیرون رفت
دستی روی شونه ام حس نکردم
_ات من..........
با سیلی که به جونگکوک زدم حرفش تو دهنش ماسید
_اون دست کث..یفتو به من نزن اشغال حداقل میذاشتی چند روز از عروسیمون بگذره بعد از این غلطا کن(عصبی و گریه)
_تو نمیذاری بهت نزدیک بشم پس منم مجبورم نیا/ز خودمو با بقیه رفع کنم
+حتی اگه نذارم بهم دست بزنی اما بازم من زنتم و جلوی من از این کارا نکن (عصبی و گریه)
به سی/نه جونگکوک ضربه زدم که چند قدم رفت عقب
+الانم گم شو بیرون (عصبی و گریه)
بدون حرفی رفتم سمت اتاق ودر رو قفل کردم جونگکوک به در ضربه میزد
_ات باز کن تا توضیح بدم
همونطور گریه میکردم و جونگوک از اونور در داد و بیداد میکرد بعد از چند مین صدایی نیومد
چشمام گرم شد و خوابیدم
...................................
صبح با احساس سردردم بلند شدم اتفاقات دیشب جلوی چشام رد شد
+عوضی
رفتم سرویس زیر چشمام گود افتاده بود
اومدم بیرون که دیدم جونگکوک جلوی در خوابش برده بود بی اعتنا بهش رفتم بیرون که بلند شد.
_ات ات با توام صبر کن
+ولم کن چرا دست از سرم بر نمیداری برو با دخترای دور و برت نیا سراغ من باند که پیشرفت کرد ازت جدا میشم پس تا اون موقع سر به سر من نزار
_ات......
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
- ۵.۱k
- ۱۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط