بخوان به نام تنهایی

بخوان به نام تنهایی
به نام شب تار
به نبود بوی گیسویی که
در انتهای شب دررواق سکوت
موج طنینش سیطره انداخت
بر دلم گریوه ام
ژرف تر از سیاهی شب
بر کاسبرگ بی برگ دلم
در کرانه ی ساحل دردمندم
ترانه ی عاشقانه را
به تنهایی می خواند
در شهریور باغ دلم
غائله ای به پاست
در راه صدای خش خش پاییز
در انحصار بازوان ظلمانی شب
می سوزاند مرا
خیال بوسه ی خنیاگری که
اشکش مهمان چشمانم شده
کی شود
با ربنای چشمانش
دلتنگی های بی امان شبانه ام را
باطل کند
در قنوت سر به مهر دستانم
دیدگاه ها (۶)

نکن  با عاشقان  گردن فرازیدلِ آتش کش  و دادارِ قاضیدل هرعاشق...

وقتی جوابم می دهی با عشق: جانم!من صاحب عالی ترین حالِ جهانمت...

گر به کامت هم نباشد زندگی سرد گردی در حد دیوانگیگاه گاهی آ...

بابا 😭😭گویا!بی تو دیگر این قلب سرد منضربان آرامی نداردمرا به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط