قلب سیاه نشان سرخ

اشتباه:part ¹
.
.
.
.
جونگکوک:«دختر جون یک روزی ، اون زبونت رو از حلقت میکشم بیرون و دور گردنت میچرخونم »
سارا خوب میدونست اگه جئون جونگکوک یک چیزی بگه قطعا بهش عمل میکنه خب واقعا ترسید ولی هیچ واکنشی توی صورتش ایجاد نکرد
سارا:«اره انجام بده»
جونگکوک‌ از کل کل کردن با این دختر واقعا لذت میبرد و یک جورایی حس میکرد سرگرمی جدیدش به وجود اومده
تا اومد حرفی بزنه یکی از بادیگارد های عمارت با ترس و صورتی عرق کرده اومد
جلوی جونگکوک تعظیم کرد و با لکنت گفت :«ق...قربان جوری که خبر ها رسیده یک جاسوس از اداره پلیس امنیتی کره به عمارت ما رسیده و گفتن جزو بادیگارد هاست »
جونگکوک سریع نگاهش به نگاه سارا دوخت
سارا همیشه برای این کنترل ترس دوره دیده بود
نگاهش همینطور خنثی به جونگکوک قفل شده بود
سارا:«چیه جئون فکر میکنی من جاسوسم ؟»
جونگکوک:«دختر خوبی هستی ازت خوشم اومد»
سارا در خالی که نگاهش به ناخوناش بود گفت :«من الماسم....قطعا همه ازم خوششون میاد »
‌.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیدگاه ها (۰)

قلب سیاه نشان سرخ

سلاامم

قلب سیاه و نشان سرخ

قلب سیاه و نشان سرخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط