نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز

.
نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز 
خوش نباشد حال من امشب کمی با من بساز

نی بزن شاید کمی از درد من را کم کنی 
آسمان دل گرفته است غرق بارانم کنی

میکشد شعله زبانه از درونم بی صدا ست 
سوختم خاکسترم خاکستر من پر بلاست

هیچ همراهی به جز یادت نباشد هم سفر 
لطف کن امشب بیا این خاطراتت را ببر

میدهد آهنگ غم آزار این گوش مرا 
رفتنت گشته سوالی و چرا پشت چرا

گاه آواره شویم ، نه راه پس نه راه پیش 
ما جفا خود میکنیم ای نازنین در حق خویش

نیستم اهل گله سنگ صبور غصه ام 
مانده ام از بهر تو دیگر چرا دلداده ام

جواد_الماسی
دیدگاه ها (۳)

.مگذار که دور از رخت ای یار بمیرمیک سر بگذر بر من و بگذار بم...

سوختم از دوری ات با بی قراری ساختمبی تو عمری با غم چشم انتظا...

مَستی وُ شورِ جُنون اَز مَن دیوانه بِپُرسگرمیِ باده از آن نر...

عماد خراسانیدلم آشفته یِ آن مایه ناز است هنوزمرغ پرسوخته در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط