من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام



من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام
از اینکه کلمات را برای تن من بیرون بریزند
دهانشان خیس شود
صورتشان سرخ شودبدم می آید
دوست دارم
اولین مردی که مرا میخواهد
بگیرتم درآغوشش
بوسه هایش را روی کاغذ سرخ کند
پیراهنم را که گشود
سینه هایم را درون دهان شعرهایش بلیسد
با موهایم بازی کند مست
مست مست مست
تار تارش را بنوازد یک تصنیف غریب
تصنیف بدیع
تصنیف لطیف
پیراهنش را بگشایم لخت لخت
بنویسم درون شعرهایم آرام آرام
جوهرش را بریزد
کناربافت های تنم که کلمه هستند
من از تن بودن خسته شده ام
از زن بودنم
دیدگاه ها (۱)

بچه که بودم...آرزویم این بود بزرگ که شدم...تمامِ موزیک هایِ ...

تو را به زبان اسپانیایی دوست دارم...در هوس دیوانه‌وار رقص فل...

.آدم های زیادی را می شود دوست داشت. می شود حسِ خوبِ دوست داش...

دیده ای وقتی فلفلِ شیرین می خوری... درست زمانی که خیالت ...ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط