من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام
من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام
از اینکه کلمات را برای تن من بیرون بریزند
دهانشان خیس شود
صورتشان سرخ شودبدم می آید
دوست دارم
اولین مردی که مرا میخواهد
بگیرتم درآغوشش
بوسه هایش را روی کاغذ سرخ کند
پیراهنم را که گشود
سینه هایم را درون دهان شعرهایش بلیسد
با موهایم بازی کند مست
مست مست مست
تار تارش را بنوازد یک تصنیف غریب
تصنیف بدیع
تصنیف لطیف
پیراهنش را بگشایم لخت لخت
بنویسم درون شعرهایم آرام آرام
جوهرش را بریزد
کناربافت های تنم که کلمه هستند
من از تن بودن خسته شده ام
از زن بودنم
من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام
از اینکه کلمات را برای تن من بیرون بریزند
دهانشان خیس شود
صورتشان سرخ شودبدم می آید
دوست دارم
اولین مردی که مرا میخواهد
بگیرتم درآغوشش
بوسه هایش را روی کاغذ سرخ کند
پیراهنم را که گشود
سینه هایم را درون دهان شعرهایش بلیسد
با موهایم بازی کند مست
مست مست مست
تار تارش را بنوازد یک تصنیف غریب
تصنیف بدیع
تصنیف لطیف
پیراهنش را بگشایم لخت لخت
بنویسم درون شعرهایم آرام آرام
جوهرش را بریزد
کناربافت های تنم که کلمه هستند
من از تن بودن خسته شده ام
از زن بودنم
- ۱.۷k
- ۲۹ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط