رنگ می پاشم بروی لحظه های زندگی

رنگ می پاشم بروی لحظه های زندگی
این سیاهی را نمیخواهم برای زندگی
آنقدر درخواب دنیا همنشین شب شدم
تا نفهمیدم نشسته مرگ جای زندگی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
گرمی دل را خزان سمت زمستان برده است
رفته بود از خاطرم آب و هوای زندگی
دست بردی سمت تارم ساز شد کوک دلم
تا شنیدم نغمه هایی از نوای زندگی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شور ساز تو ب همراه شعور شعرهات
زنده کرده مرگ را هم پیش پای زندگی
مرده ای غربت نشین بودم ک احساس مرا
کرده شور واژه هایت آشنای زندگی

#عظیمه_ایرانپور

#عشقولوژی
دیدگاه ها (۱)

همین کلمات ک می گریزانی،همین حرف ها ک گزیده می شود زیر لب،هم...

آنقدر ب خودم بد کرده ام ک از دیدن خودم در آینه شرمگینمچقدر چ...

دفتر شعرهایم را سپید میگذارماین لحظه ها نوشتن ندارد....درد د...

گاهی بیا و لحظه ای بمان!!دستی ب روی شانه من بگذار...تا از فر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط