زخم کهنه
زخم کهنه )
پارت ۹۴
دوستش داشت خورده بود توی فرق سرش ؛ ولی اینکه اینقدر رفتار و حرف زدنش مثل آدم بزرگا شده بود ، جذاب بود و هم غمگین
نفس عمیقی کشید و نگاهشو به صفحه ی کاغذ انداخت : نمیدونم وقتی خودتون ازم خواستین اینجا باشم این رفتاراتون چیه !!!
صدای تکخندهی سایمون نگاهش رو از قرارداد گرفت و داد بهش سایمون از جا بلند شد . دستهاشو روی میز گذاشت و کمی خم شد سمتش با لحن ترسناک و آهسته ای شروع کرد: من هیچ علاقه ای به حضور پسر اون حرومزاده توی سیستمم ندارم از قیافه تم اصلا خوشم نمی آد دکتر کیم ! این غلطیه که این دو بدون اطلاع من کردن و مثلا من خیلی رئیس خوبیام که نمیخوام حرفشون دو جلوی تو ضایع شن که الآن اون قرارداد آشغالی رو گذاشتم جلوت . تو هم بنفعته بعد از اینکه برای هزارو یکمین بار
تا شه و
خوندیش پارهش کنی بندازیش توی سطل مخصوص زباله های خشک ! چون حداقل تا الآن فهمیدی قرار نیست اینجا برات بهشت فراهم بشه ! حتی اگه ظاهرش لاکچری باشه !
حالا هر دو با نگاههایی خیره و مصمم بهم خیره مونده بودند. مردمک چشمهاشون میلرزید و هیچکدوم نمی خواستند توی این جدال چشمی بازنده باشند !
تهیونگ بالآخره لبخند کمرنگی زد. روان نویس گرون و یوروپن اصلش رو از جیب کتش بیرون کشید و امضای
یوروپن اصلش رو از جیب کتش بیرون کشید و امضای گنده ای پای اون ورقه انداخت. بعد هم مهرش رو کوبید روش و کاغذ رو هل داد سمتش : باشه ! من توی این جهنم با تو میمونم !
(*)
ینری از زیر نگاههای آتشین سایمون فرار کرد و دست تهیونگ رو گرفت تا ببره و براش معارفه انجام بده. یی جونگ هم میخواست آهسته فرار کنه که سایمون از
جاش بلند شد : پیجونگا!
لحنش آهسته بود و ملایم . البته که ییجونگ میدونست باید ازین آرامش بیشتر بترسه !
نونا !
سایمون نگاهش کرد؛ از همون نگاههای ترسناک معروفش . باعث شد ییجونگ سرفه کنه : ببخشید !
رئيس!
دستی بین موهای بلندش کشید و دگمه ی کتش رو بست :
میدونی من ازینکه رودست بخورم چقدر متنفرم دیگه
مگه نه ؟
یی جونگ آب دهنشو قورت داد : نونا ما فکر کردیم-
پارت ۹۴
دوستش داشت خورده بود توی فرق سرش ؛ ولی اینکه اینقدر رفتار و حرف زدنش مثل آدم بزرگا شده بود ، جذاب بود و هم غمگین
نفس عمیقی کشید و نگاهشو به صفحه ی کاغذ انداخت : نمیدونم وقتی خودتون ازم خواستین اینجا باشم این رفتاراتون چیه !!!
صدای تکخندهی سایمون نگاهش رو از قرارداد گرفت و داد بهش سایمون از جا بلند شد . دستهاشو روی میز گذاشت و کمی خم شد سمتش با لحن ترسناک و آهسته ای شروع کرد: من هیچ علاقه ای به حضور پسر اون حرومزاده توی سیستمم ندارم از قیافه تم اصلا خوشم نمی آد دکتر کیم ! این غلطیه که این دو بدون اطلاع من کردن و مثلا من خیلی رئیس خوبیام که نمیخوام حرفشون دو جلوی تو ضایع شن که الآن اون قرارداد آشغالی رو گذاشتم جلوت . تو هم بنفعته بعد از اینکه برای هزارو یکمین بار
تا شه و
خوندیش پارهش کنی بندازیش توی سطل مخصوص زباله های خشک ! چون حداقل تا الآن فهمیدی قرار نیست اینجا برات بهشت فراهم بشه ! حتی اگه ظاهرش لاکچری باشه !
حالا هر دو با نگاههایی خیره و مصمم بهم خیره مونده بودند. مردمک چشمهاشون میلرزید و هیچکدوم نمی خواستند توی این جدال چشمی بازنده باشند !
تهیونگ بالآخره لبخند کمرنگی زد. روان نویس گرون و یوروپن اصلش رو از جیب کتش بیرون کشید و امضای
یوروپن اصلش رو از جیب کتش بیرون کشید و امضای گنده ای پای اون ورقه انداخت. بعد هم مهرش رو کوبید روش و کاغذ رو هل داد سمتش : باشه ! من توی این جهنم با تو میمونم !
(*)
ینری از زیر نگاههای آتشین سایمون فرار کرد و دست تهیونگ رو گرفت تا ببره و براش معارفه انجام بده. یی جونگ هم میخواست آهسته فرار کنه که سایمون از
جاش بلند شد : پیجونگا!
لحنش آهسته بود و ملایم . البته که ییجونگ میدونست باید ازین آرامش بیشتر بترسه !
نونا !
سایمون نگاهش کرد؛ از همون نگاههای ترسناک معروفش . باعث شد ییجونگ سرفه کنه : ببخشید !
رئيس!
دستی بین موهای بلندش کشید و دگمه ی کتش رو بست :
میدونی من ازینکه رودست بخورم چقدر متنفرم دیگه
مگه نه ؟
یی جونگ آب دهنشو قورت داد : نونا ما فکر کردیم-
- ۴.۷k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط