چشم تو حکم به اعدام چه آسان میداد

چشم تو حکمِ به اعدام ، چه آسان می‌داد ؛
پادشاهی که به قتل همه فرمان می‌داد !

آتش وسوسه‌ات بود که ویران می‌کرد ؛
مثل حوّا که دلش گوش به شیطان می‌داد

لذّت عشق ، به آوار‌گی‌اش هست و همین
وعده‌ای بود که ابلیس به انسان می‌داد ،

"به خدا عشق به رسوا شدنش می‌ارزید"
پاسخی بود که در پرسشِ وجدان می‌داد

این غزل ، قصّه‌ی لاینحل یک شاعر بود
تا به این مسئله چشمان تو پایان می‌داد

دل من پیش تو بود و دل تو پیش کسی
و نشان گوشیِ خاموش تو بر آن می‌داد

بوق بی‌پاسخ و ... افسوس ! نمی‌فهمیدی
پشت این گوشیِ خاموش ، یکی جان می‌داد ...
دیدگاه ها (۰)

با تو که آشنا شدم، بـا نفست،، صدا شدمچشم به چشمِ آسمان، هم‌ن...

گرچه ازجنس گلی ازخودِ گل نازتریبین صد گونه ی گل از همه طنازت...

عاقبت لب های تو سهم لبانم می شودصورتت ماه قشنگ آسمانم می شود...

در چشم تو دیدم غم پنهان شده ات راپنهان نکن احساس نمایان شده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط