پ۸

ویو ات
+چیه ترسیدی
و بغلم گرد و بردم و ( به ذهن پاک خودتان میسپارمش )

از شدت درد نمی تونستم تکون بخورم و فقط گریه میکردم
_ ددی ..هق بسه ..تمومش کن هق ..
+این تازه اولشه بیبی ، حالا فهمیدی
_ آره آره .. هق ،غلط کردم هق
+چرا اینکار رو کردی ؟
_ تو دخترای دیگه رو ...هق هق میبوسیدی و انگار نه ان،ار چند ماه دیگه .هق.. عروسی هق داری
+اون دختر به زور منو بوسید جدی میگم ، من هیچ وقت همچین کاری با تو نمی کنم ، قول میدم
ویو کوک
خیلی بهش سخت گرفتم، کل باسنش کبود شده بود
اومد نزدیکم و انگشتاشو دو طرف صورتم گذاشت و لباشو به لبام چسبوند و با لبای کوچولوش مک می‌زد
بعد ۲۵ دقیقه که دیگه نفس کم اورده بود ازم جدا شد و گفت
_ بهش نیاز داشتم
+منم همین طور ، پدرم بهم گفته بود ، هیچ دختری چیزی که هستم رو دوست نداره ،
_ خب ؟
+پس عاشقم شو و اولین نفری باش که چیزی که هستم رو دوست داره :)
و رفتم یه بوسه یه ثانیه ایی بهش زدم ، و زود توی بغلم خوابش برد ،

+یه روزی مال خود خودم میشی خانم جئون

منم بغلش کردم و خوابیدم




بچه ها
شاید تا شب پارت نزارم
شرط
شرط های پارت ۵ و ۶ و ۷ و ۸ کامل شه
۵ لایک
۱۰ کامنت
دیدگاه ها (۱۴)

پ۹

پ ۱۰

پ ۷

پ۶

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۳ویو اتاون بهم سیلی زد هه انتظا...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۲ویو اتکه بابام امد نمیدونم چرا...

اینم پارت چهارده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط