رمان گرگینه من
p²³
شائون : باید کمی فک کنم
کوک : خداحافظ
ته
ته : آت عشقم من میرم کمی خون بگیرم
ات : فک کنم همونجا کافین
ته : فک نمی کنم برا ³ نفر کافی باشه(خنده و چشمک به ات)
ات : خب...شائون چی میگی ...میخوای خون آشلم باشی و باهم جاری جون جونی باشیم؟!(خنده)
ته : چه درس های باحالی(خنده ، در حال پوشیدن کت ، رف بیرون)
شائونذ: نمیدونم....واقعا نمیدونم چی بگم(نفس عمیق میکشه)
ات : کوک بهترین گزینه است یادت باشه یادت باشه خون آشام ها خیلی وفادارن و ی بار عاشق میشن اون الان عاشقته!! حاضره سرش بره ولی ی تار از موهاش کم نشه
شائون: ...
ات : صبر کن ببینم نکنه تو؟!
.....
شائون : باید کمی فک کنم
کوک : خداحافظ
ته
ته : آت عشقم من میرم کمی خون بگیرم
ات : فک کنم همونجا کافین
ته : فک نمی کنم برا ³ نفر کافی باشه(خنده و چشمک به ات)
ات : خب...شائون چی میگی ...میخوای خون آشلم باشی و باهم جاری جون جونی باشیم؟!(خنده)
ته : چه درس های باحالی(خنده ، در حال پوشیدن کت ، رف بیرون)
شائونذ: نمیدونم....واقعا نمیدونم چی بگم(نفس عمیق میکشه)
ات : کوک بهترین گزینه است یادت باشه یادت باشه خون آشام ها خیلی وفادارن و ی بار عاشق میشن اون الان عاشقته!! حاضره سرش بره ولی ی تار از موهاش کم نشه
شائون: ...
ات : صبر کن ببینم نکنه تو؟!
.....
- ۴.۲k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط