اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۸۱

نزدیک بود به دیار باقی بپیوندم که عماد سگ مانعم شد و زود لحظه آخر من رو از لبه کشید پایین سمت خودش
جفتمون افتادیم زمین

_عماد چیکار میکنی ولم کن عوضی میخوام خودمو بکشم دست از سرم بردار خیانت کار

_دیارا چرا نمیفهمی میگم این عکس ها فتوشاپ بودن دارم بهت میگم لنا عمدا میخواد بین مارو بهم بزنه

_دروغگو تو خیلی عوضی هستی

_خیل خوب باشه دیارا خانم باور نکن اما اینو بدون یا باهم میمیریم یا باهم زندگی می‌کنیم انتخاب با خودته
اگه تو خودتو بندازی پایین منم خودم رو میندازم پایین

_دیوونه بازی درنیار

_دراصل تو دیوونه باز در نیار

_عماد نمیخوامت

_ولی من میخوامت

_دارم میگم ازت متنفرم ولم کن

_من اصلا ولت نمیکنم دیارا خانم اینو تو مغزت فرو کن

_عه پس به لنا هم همین وعده هارو دادی نه؟

_نه نه دارم میگم من وعده ای به کسی ندادم عکس ها فیکن دیارا

_ثابتش کن

_خیل خوب ثابت میکنم ولی اول باید بریم پایین باد خیلی شدیده ممکنه پرت شیم پایین

_خوب تر

_دیارااا

_زودباش بیفت جلو

_نه دیارا تو باید بیفتی جلو

پوفی کردم و رفتیم پایین

داریم به آخرای رمان می‌رسیم دوستان لایک کنید یه هدیه دارم واستون لایک های این پست بالای ۱۵ بشه پارت بعد رو میزارم