مسجدی کنارمشروب فروشی قرارداشت وامام جماعت آن مسجددرخطبه

#مسجدی کنارمشروب فروشی قرارداشت وامام جماعت آن مسجددرخطبه هایش هرروزدعا می کردخداوندا زلزله ای بفرست تا این میخانه ویران شود.روزی زلزله آمدودیوارمسجدروی میخانه فروریخت.ومی خانه ویران شد.صاحب می خانه نزدامام جماعت رفت وگفت تودعا کردی می خانه من ویران شودپس بایدخسارتش رابدهی!
امام جماعت گفت مگردیوانه شدی!مگرمی شودبادعای من زلزله بیایدومیخانه ات خراب شود!پس به نزدقاضی رفتند.
قاضی باشنیدن ماجراگفت:درعجبم که صاحب میخانه به خدای توایمان دارد،ولی توکه امام جماعت هستی به خدای خودایمان نداری!!!!!
((صادق هدایت)
دیدگاه ها (۱)

رفیق.اسمونیم.دلتنگتم.تواین.شبا

رفیقم.کجایی....

گور پدر دنیا مشغول خودم هستم 👌 👌

خاطره ی خوب کسی شو...حتی اگر قرار بر همیشه ماندن نیست،آنی شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط