ما درخت متولد شدیم

ما درخت متولد شدیم
بی شاخ و برگ
یک فصل مانده به
معاشقه ی نهال ها ...

دو کبوتر نیمه جان بودیم
بر فراز کوه
با چشمان نیمه باز
شاهد هنرنمایی ابراهیم
و پرواز چهار پرنده ی بی بال ...!

ما دو انسان بودیم !
رویاهایمان را مرز کشیدند
و ما را سرباز های روی برجک ...
مبادا آرزویی پا به فرار بگذارد
در عمق یکی از خواب هایمان ...

سهم ما توفان شد
از نوازش های نسیم
و گرداب ،
از آرام ترین
روزهای زندگی موج ..
عشق گناهی ست
که از قرن ها پیش از تولدت
تا هزاره های پس از مرگت
بخاطرش عذاب می کشی ...
دیدگاه ها (۱)

اعترافے کنم ؟

همیشه یادمان باشد که نگفته‌ها رامیتوان گفت ولی گفته ها را نم...

سلام صبح همه دوستان بخیر

کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط