ننهش میگفت بواش قنداقه شو دید

*
نِنه‌ش میگفت بُواش قنداقه شو دید
رو بازوش دس کشید مثل همیشه
می‌گفت دِستاش مثه بال نِهنگه
گِمونم ای پسر غِواص میشه

نِنه‌ش میگفت: همه‌ش نزدیک شط بود
میترسیدُم که دور شه از کنارُم
به مو‌ میگف : نِنِه میخام بزرگ شُم
بِرُم سی لیلا مرواری بیارُم

نِنه‌ش میگفت نمیخاستُم بره شط
میدیدُم هی تو قلبُم التهابه
یه روز اومد به مو گفت: بل بِرُم شط
نفس ،مو بیشتِر از جاسم تو آبه

زِد و نامردای بعثی رسیدن
مثه خرچنگ افتادن تو کارون
کِهورا سوختن ،نخلا شکستن
تموم شهر شد غرقابه ی خون

نِنه‌ش میگفت روزی که داشت میرفت
پسین بود؟ صبح بود؟ یادُم نمیاد
مو‌گفتم :بِچِه‌ای...لبخند زد گفت:
دفاع از شط شناسنامه نمیخواد

رفیقاش میگن : از وقتی که اومد
تو چشماش یه غرور خاص بوده
به فرمانده‌ش میگفته بِل بِرُم شط
ماها هف پشتمون غِواص بوده

نِنه‌ش میگف جِوونِ برگِ سِدرُم
مثه مرغابیای خسته برگشت
شبی که کربلای چاار لو رفت
یه گردان زد به خط یه دسته برگشت

نِنه‌ش میگفت‌: چشام به در سیا شد
دوای زخم نمک سودُم نِیومد
مسلمونا دلُم میسوزه از داغ
جِوونُم دلبَرُم رودُم نِیومد

عشیره میگن از وقتی که گم شد
یه خنده رو لب باباش نیومد
تا از موجا جنازه پس بگیره
شبای ساحلو دمّام میزد

یه گردان اومده با دست بسته
دوباره شهر غرق یاس میشه
ننه‌ش بندا رو ‌وا میکرد باباش گفت:
مو‌گفتم ای پسر غِواص میشه

#ایران#بسیج#بسیجی#شیعه
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم #اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلک
#شهدائنا_عظمائنا #شهید_گمنام #سلام_بر_مادران_شهدا #سلام_بر١٧٥غواص_شهید #پیامی_آورده_اند
#۱۷۵ #شهید#غواص_شهید#شهدا#کربلا۴#دست_بسته #التماس_دعا
دیدگاه ها (۱۳)

سلام.. به قلب های خسته و چشمان منتظرِ مادرانِ آب و آینه#سلام...

..حالا چطوری شهر رو نشونشون بدیم چطوری از خیابونامون عبورشون...

خاطره عملیات کربلای 4 خیلی تلخه ! عملیات لو رفته بود و بعثیه...

..به نام خدای #غواصان#دست#بسته ..خدا کند هیچ مادری به استقبا...

ببخشید دیر گذاشتم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط