چند پارتی مینسونگ p

چند پارتی مینسونگ p 11

-هیچ خبری ازش نیست .
-فقط اگر ببینمش من میدونم اون .
صدای بلند و عصبیش حتی از روی حیاط هم قابل تشخیص بود .
+من اینجا هستم !!
پدرم بعد ازدیدن من به سرعت به طرفم اومد و لحظه بعد سوزشی که یک
طرف صورتم حس کردم .
-پسره احمق ...میفهمی چه غلطی داری میکنی ؟؟؟
خون توی دهنم تف کردم روی کف پوش براق خونه .
+چکار دارم میکنم ://
-توی احمق دوباره رفتی پیش اون پسر .
-چی پیش خودت فکر کردی ؟؟
شوکه شدم گفتم :
+تو....تو از کجا میدونی من پیشش بودم ؟؟
-لینویا انگار اصال به حرف های من توجه نمیکنی ؟؟
-من بهت هشدار دادم طرف اون پسر نری و بهت هم گفتم کاری نکن من
برات تصمیمم بگیرم .
شوکه بودم آخرین دیدار من و هان دو روز پیش بود و اینکه پدرم از اون
دیدار خبر داشت ترسناک بود .
+چی داری میگی ؟؟؟
......-
+بابا منظورت رو نمی فهمم ؟؟
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی مینسونگ p 12-پسره احمق....+بابا برای من به پا گذاش...

چند پارتی مینسونگ p 13 » یک ماه بعد « صدای پاشنه کفش های ما...

چند پارتی مینسونگ p 10..........-بغضی به گلوم چنگ میزد که پس...

چند پارتی مینسونگ p 9.........--بهم گفتن اگر داماد فرمانده ب...

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط