دلمتنگونمیایی
#دلم_تنگ_و_نمیایی !
دلم تنگ و، نمی آیی ! ، چرایش را نمی دانم
و این شعر غم افزا را شبی صد بار می خوانم
شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه
از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم
بهار زندگی ، هر شب برایت شعر باریدم
و می دانی نگفتم ای خداوندم ، پشیمانم
به سوی درگهت جانا ٬ هزاران بار رو کردم
الهی تا به کی غمگین در این غمخانه می مانم
خدایا با تو می گویم حدیث کهنه ی غم را
بگو با من که تا کی من در این غمخانه مهمانم
دلم تنگ است و میدانی تو چون و هم چرایش را
ولیکن با خیالِ تو غمم ، آهسته می رانم ...
دلم تنگ و، نمی آیی ! ، چرایش را نمی دانم
و این شعر غم افزا را شبی صد بار می خوانم
شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه
از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم
بهار زندگی ، هر شب برایت شعر باریدم
و می دانی نگفتم ای خداوندم ، پشیمانم
به سوی درگهت جانا ٬ هزاران بار رو کردم
الهی تا به کی غمگین در این غمخانه می مانم
خدایا با تو می گویم حدیث کهنه ی غم را
بگو با من که تا کی من در این غمخانه مهمانم
دلم تنگ است و میدانی تو چون و هم چرایش را
ولیکن با خیالِ تو غمم ، آهسته می رانم ...
- ۲.۹k
- ۲۸ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط