پارت
پارت ۱۴
انچه گذشت:منی که به هیچ دختری پانمیدادم الان عشق در نگاه اول و تجربه کردم ووووووففففف.....
۳ساعت بعد پایان مهمونی (توی مهمونی اتفاق خاصی نیفتاد)
ویو سوها
مهمونی تموم شد اگر بگم روی هیچکس کراش نزدم دروغ گفتم روی اونی که فکر کنم اسمش کوکه کراش زدم خیلی جذاب بود خواستم از مهمونی بزنم بیرون که یه فکری به ذهنم رسید
سوها:..اتتت...اتتت باتوعم پدرصگ (بلند)
ات:چته گوشم کر شد...بزغاله (بلند)
سوها: ببین..یه چیزی میگم ولی شوکه نشی
ات:باشه...بگو..بگو (بچم مثل من کنجکاوه 🤣🤣)
سوها: عصبانی نشی
ات:بگو دیگه جون به لبم کردی (استرس)
سوها: من عاشق کوک شدم (اروم)
ات:چییییییی.....داری جدی میگییی نه بابا تو داری شوخی میکنی مگر میشه...تو..تو (عربده)
سوها:ات من باید برم میبینمت بای بای
ات: خیلی اشغالی برو خودم یه کاریش میکنم
سوها: رفیقم خودمی خداحافظ (خوشحال)
ات: خداحافظ
(توجه کنید هانی قبل از سوها رفته)
ویو ات
اخیشش بلخره مهمونی تموم شد خیلی خسته بودم ولی واقعا پشمام ریخت چطور تو یه نگاه سوها عاشق کوک شده اونم مثل من تا حالا نه عاشق شده نه وارد رابطه شده توی حیاط عمارت بودم که کوک امد
کوک: چیکارا.. میکنی (مهربون)
ات: ...هیچی کارم داشتی
کوک: یه رازیو میگم فقط بین منو تو باشه...خب
ات: ......باشه چه رازی؟!
کوک: من عاشق سوها شدم
ات: چیی
کوک: به نظرت چیکار کنم
ات:بهش اعتراف کن
کوک:اها پس بزار سوبرایز کنم.....کمکم میکنی (مهربون)
ات: معلومه کمکت میکنم (لبخند)
ویو کوک
به نظرم به ات میگفتم خیلی خوب بود چون سلیقه خیلی خوبی داشت بعد از اینکه نقشمو بهش گفتم ازش خداحافظی کردم که تهیونگ گفت
تهیونگ: میبینم داداشم عاشق شده
کوک:تو از کجا فهمیدی؟؟
تهیونگ:ما اینیم دیگه
تهیونگ: میخوام یه رازیو بهت بگم فقط بین منو تو باشه..
هر کی لایک نکنه خوده خره 🤣🤣🤣
انچه گذشت:منی که به هیچ دختری پانمیدادم الان عشق در نگاه اول و تجربه کردم ووووووففففف.....
۳ساعت بعد پایان مهمونی (توی مهمونی اتفاق خاصی نیفتاد)
ویو سوها
مهمونی تموم شد اگر بگم روی هیچکس کراش نزدم دروغ گفتم روی اونی که فکر کنم اسمش کوکه کراش زدم خیلی جذاب بود خواستم از مهمونی بزنم بیرون که یه فکری به ذهنم رسید
سوها:..اتتت...اتتت باتوعم پدرصگ (بلند)
ات:چته گوشم کر شد...بزغاله (بلند)
سوها: ببین..یه چیزی میگم ولی شوکه نشی
ات:باشه...بگو..بگو (بچم مثل من کنجکاوه 🤣🤣)
سوها: عصبانی نشی
ات:بگو دیگه جون به لبم کردی (استرس)
سوها: من عاشق کوک شدم (اروم)
ات:چییییییی.....داری جدی میگییی نه بابا تو داری شوخی میکنی مگر میشه...تو..تو (عربده)
سوها:ات من باید برم میبینمت بای بای
ات: خیلی اشغالی برو خودم یه کاریش میکنم
سوها: رفیقم خودمی خداحافظ (خوشحال)
ات: خداحافظ
(توجه کنید هانی قبل از سوها رفته)
ویو ات
اخیشش بلخره مهمونی تموم شد خیلی خسته بودم ولی واقعا پشمام ریخت چطور تو یه نگاه سوها عاشق کوک شده اونم مثل من تا حالا نه عاشق شده نه وارد رابطه شده توی حیاط عمارت بودم که کوک امد
کوک: چیکارا.. میکنی (مهربون)
ات: ...هیچی کارم داشتی
کوک: یه رازیو میگم فقط بین منو تو باشه...خب
ات: ......باشه چه رازی؟!
کوک: من عاشق سوها شدم
ات: چیی
کوک: به نظرت چیکار کنم
ات:بهش اعتراف کن
کوک:اها پس بزار سوبرایز کنم.....کمکم میکنی (مهربون)
ات: معلومه کمکت میکنم (لبخند)
ویو کوک
به نظرم به ات میگفتم خیلی خوب بود چون سلیقه خیلی خوبی داشت بعد از اینکه نقشمو بهش گفتم ازش خداحافظی کردم که تهیونگ گفت
تهیونگ: میبینم داداشم عاشق شده
کوک:تو از کجا فهمیدی؟؟
تهیونگ:ما اینیم دیگه
تهیونگ: میخوام یه رازیو بهت بگم فقط بین منو تو باشه..
هر کی لایک نکنه خوده خره 🤣🤣🤣
- ۱۰.۳k
- ۲۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط