آه من دامن تو را شاید

آهِ من دامن تو را شاید؛
بعد از این ماجرا گرفت اما؛
من که رفتم، کسی نخواهد گفت:
چه کسی اینچنین زمینش زد؟!

من برای تو، نیست خواهم شد
تو برایم کسی که اصلا نیست
تو همان شاه خائنی که خودش؛
آتش و خون، به سرزمینش زد...

سوختم، چون قبول کردم تو؛
پادشاه دلم شوی، افسوس!
نشِنیدی که نیش، نادان را
مارِ پروردهْ آستینش زد ؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان


#خاص
دیدگاه ها (۴)

به قدری ساکتم حالا ؛که انگاری ؛درونم حکم ؛ آتش‌ بس ،و حالِ چ...

دلم گرفته خدایا، تماس می‌گیری؟سراغی از دلِ این ناشناس می‌گیر...

⏰ زمان ما دخترا مانتو اپل دار میپوشیدن ؛سیبیلاشونم از مردا پ...

کاش می شد باز کوچک می شدیملااقل یک روز کودک می شدیمخاطرات کو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط