سنگدل
#سنگدل
part 39
به طرف آسانسور رفتند و دکمه طبقه آخر را زدند
آسانسور به سمت بالا حرکت کرد
چند دقیقه ای گذشت که بلاخره به طبقه آخر رسیدند
رومی و جینو از آسانسور خارج شدند
رومی نگاهی به اطراف انداخت
+میگم..
_جانم؟؟
+این طبقه فقط واسه رستوران هاست؟؟
_آره عزیزم
+جدی؟؟
_آره..خوب کدوم رستوران بریم
رومی نگاهی به رستوران ها انداخت
فست فود..غذای دریایی..غذای گیاهی و..
+عامم..خوب..
_خوب؟؟
+انتخاب سختهه
جینو خندید
_خوب میخوای بریم نودل بخوریم
رومی با ذوق گفت
+نودلل؟آرهه
جینو لبخندی به رومی زد
دست رومی را گرفت
_خوب بریم
+بریمم
رومی و جینو به طرف رستوران مخصوص نودل رفتند(همه نوع مدل از نودل هست)
وارد رستوران شدند
کسی تو رستوران نبود
چراغ های رستوران هم خاموش بود
+فکر کنم تعطیله
با گفتن این جمله رومی چراغ ها روشن شد
جمعیتی که رومی آنها را در مهمانی دیده بود کنار هم ایستاده بودند و باهم گفتند سوپرایز
رومی اول ترسید
جینو رومی را بغل کرد
رومی نگاهی به جینو کرد
خندید..
جینو با خنده رومی خندید و جمعیت به خاطر خنده آنها و بامزه بودنشان خندیدند
رومی از آغوش جینو بیرون آمد
جینو دستش را داخل جیبش کرد
جعبه ای کوچک ولی زیبا بیرون آورد
جلوی رومی زانو زد
جعبه را باز کرد و به طرف رومی گرفت
انگشتر زیبایی درون جعبه بود
جینو گفت
_رومی با اومدنت به زندگیم دنیام و قشنگ کردی و حالم و خوب کردی و الان ازت میخوام این حس و حال هر دوتامون ابدی باشه با من ازدواج میکنی؟؟
رومی زبونش بند اومده بود
اشکی از چشمش افتاد
و با خوشحالی گفت
+ب..بل..بله
با گفتن کلمه بله از رومی آهنگی پخش شد
جمعیت با خوشحالی در حال دست زدن و رقصیدن بودند
جینو بلند شد و انگشتر را در انگشت رومی انداخت و بو//سه ای روی ل//ب های رومی گذاشت
ادامه دارد......
part 39
به طرف آسانسور رفتند و دکمه طبقه آخر را زدند
آسانسور به سمت بالا حرکت کرد
چند دقیقه ای گذشت که بلاخره به طبقه آخر رسیدند
رومی و جینو از آسانسور خارج شدند
رومی نگاهی به اطراف انداخت
+میگم..
_جانم؟؟
+این طبقه فقط واسه رستوران هاست؟؟
_آره عزیزم
+جدی؟؟
_آره..خوب کدوم رستوران بریم
رومی نگاهی به رستوران ها انداخت
فست فود..غذای دریایی..غذای گیاهی و..
+عامم..خوب..
_خوب؟؟
+انتخاب سختهه
جینو خندید
_خوب میخوای بریم نودل بخوریم
رومی با ذوق گفت
+نودلل؟آرهه
جینو لبخندی به رومی زد
دست رومی را گرفت
_خوب بریم
+بریمم
رومی و جینو به طرف رستوران مخصوص نودل رفتند(همه نوع مدل از نودل هست)
وارد رستوران شدند
کسی تو رستوران نبود
چراغ های رستوران هم خاموش بود
+فکر کنم تعطیله
با گفتن این جمله رومی چراغ ها روشن شد
جمعیتی که رومی آنها را در مهمانی دیده بود کنار هم ایستاده بودند و باهم گفتند سوپرایز
رومی اول ترسید
جینو رومی را بغل کرد
رومی نگاهی به جینو کرد
خندید..
جینو با خنده رومی خندید و جمعیت به خاطر خنده آنها و بامزه بودنشان خندیدند
رومی از آغوش جینو بیرون آمد
جینو دستش را داخل جیبش کرد
جعبه ای کوچک ولی زیبا بیرون آورد
جلوی رومی زانو زد
جعبه را باز کرد و به طرف رومی گرفت
انگشتر زیبایی درون جعبه بود
جینو گفت
_رومی با اومدنت به زندگیم دنیام و قشنگ کردی و حالم و خوب کردی و الان ازت میخوام این حس و حال هر دوتامون ابدی باشه با من ازدواج میکنی؟؟
رومی زبونش بند اومده بود
اشکی از چشمش افتاد
و با خوشحالی گفت
+ب..بل..بله
با گفتن کلمه بله از رومی آهنگی پخش شد
جمعیت با خوشحالی در حال دست زدن و رقصیدن بودند
جینو بلند شد و انگشتر را در انگشت رومی انداخت و بو//سه ای روی ل//ب های رومی گذاشت
ادامه دارد......
- ۲.۴k
- ۰۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط