عکاس رال باز من
عکاس رال باز من
P1
_برو برو همینه افرین دختر
کلاه کاسکت رو از سرم در آوردم موهای بلندم که بهم خورده بود رو درست کردم مثل همیشه جیگر بهترین بود خب شاید براتون سوال بشه جیگر اسم موتورمه امروز مسابقهی ای حدود ۱ میلیون وون روش شرط بسته بودیم رو بردم دستی رو جیگر کشیدم و گفتم
_آفرین جان مامان مثل همیشه عالی بودی
کلاه کاسکت رو گرفتم بغلم رفتم پیش طرف مقابل شرط بندی تا پولم رو بگیرم
_رد کن بیاد
+بگیر ( میگره جلوش با حرص)
بدون توجه تشویق های تماشا چی ها از میدون پیست خارج شدم رفتم و لباس هام رو عوض کردم ولی صدای آشنایی به گوشم رسید بعد از تعویض لباس به سمت صدا رفتم
+کالیکس برگشته اگه ات بفهمه نابود میشه
×ایشش آروم ات میشنوه
+جیمز باید بهش بگی اگه خودش ببینه بیشتر اذیت میشه
×آروم تر والتر خودم توی موقیعت بهش میگم
+جیمز من نمیخوام ات دوباره قلبش بشکنه من دیگه نمیتونم من این همه سال ات رو مثل خواهر نداشتم دوست داشتم میکشم کسی رو که بخواد یبار دیگه ات رو به بازی بگیره
اشک تو چشام جمع شده بود و سیل رون از اشک هام حرف زدند رو برام سخت کرده که یهو در باز شد و جمیز و والتر فهمیدن که اشتباه بزرگی کردند
والتر بغلم کرد بیشتر از هرچیزی به بغل برادرانه ی والتر نیاز داشتم تو بغلش گریه میکردم و مشت میزدم به بازوی والتر و از دنیا
دلگیر بودم که با صدایی که نشان از بغض سگی میداد لب زدم
_چون خانواده ام رو توی آتیش سوزی از دست دادم دلیل نمیشه هر کسی باهام بازی کنه دیگه به هیچ کس اجازه نمیدم( با گریه شدید )
خب
بزارمش؟
P1
_برو برو همینه افرین دختر
کلاه کاسکت رو از سرم در آوردم موهای بلندم که بهم خورده بود رو درست کردم مثل همیشه جیگر بهترین بود خب شاید براتون سوال بشه جیگر اسم موتورمه امروز مسابقهی ای حدود ۱ میلیون وون روش شرط بسته بودیم رو بردم دستی رو جیگر کشیدم و گفتم
_آفرین جان مامان مثل همیشه عالی بودی
کلاه کاسکت رو گرفتم بغلم رفتم پیش طرف مقابل شرط بندی تا پولم رو بگیرم
_رد کن بیاد
+بگیر ( میگره جلوش با حرص)
بدون توجه تشویق های تماشا چی ها از میدون پیست خارج شدم رفتم و لباس هام رو عوض کردم ولی صدای آشنایی به گوشم رسید بعد از تعویض لباس به سمت صدا رفتم
+کالیکس برگشته اگه ات بفهمه نابود میشه
×ایشش آروم ات میشنوه
+جیمز باید بهش بگی اگه خودش ببینه بیشتر اذیت میشه
×آروم تر والتر خودم توی موقیعت بهش میگم
+جیمز من نمیخوام ات دوباره قلبش بشکنه من دیگه نمیتونم من این همه سال ات رو مثل خواهر نداشتم دوست داشتم میکشم کسی رو که بخواد یبار دیگه ات رو به بازی بگیره
اشک تو چشام جمع شده بود و سیل رون از اشک هام حرف زدند رو برام سخت کرده که یهو در باز شد و جمیز و والتر فهمیدن که اشتباه بزرگی کردند
والتر بغلم کرد بیشتر از هرچیزی به بغل برادرانه ی والتر نیاز داشتم تو بغلش گریه میکردم و مشت میزدم به بازوی والتر و از دنیا
دلگیر بودم که با صدایی که نشان از بغض سگی میداد لب زدم
_چون خانواده ام رو توی آتیش سوزی از دست دادم دلیل نمیشه هر کسی باهام بازی کنه دیگه به هیچ کس اجازه نمیدم( با گریه شدید )
خب
بزارمش؟
- ۴.۵k
- ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط