رمان مدرسه ی رویایی من
p¹⁴
آت : مزاحم
کوک : بریم پایین
آت : اوک...رفتیم پایین و نشستیم وکمی سوجو خوردم میخواستم بازم بنوشم که کوک گرفت...بدش به من
کوک : مهمونی تمومه پاشو بریم
آت : اوک...رفتم سمت جینا...جیناشی تولدت مبارک
جینا : مرسی آت خدانگهدار
آت : خداحافظ...از بار زدیم بیرون و سوار ماشین کوک شدیم و راه افتاد سمت خونه ی ما...ممنون که میرسونی
کوک : خواهش
ویو جلوی عمارت
آت : خداحافظ...میای خونه ی ما؟!
کوک : خونه ی شما؟!😈
آت : نه چیزه ...برا چایی
کوک : اگه برا چایی باشه نه...خداحافظ..خنده..
شب خوش
آت : شب توهم خوش..
خماری💋🫀
آت : مزاحم
کوک : بریم پایین
آت : اوک...رفتیم پایین و نشستیم وکمی سوجو خوردم میخواستم بازم بنوشم که کوک گرفت...بدش به من
کوک : مهمونی تمومه پاشو بریم
آت : اوک...رفتم سمت جینا...جیناشی تولدت مبارک
جینا : مرسی آت خدانگهدار
آت : خداحافظ...از بار زدیم بیرون و سوار ماشین کوک شدیم و راه افتاد سمت خونه ی ما...ممنون که میرسونی
کوک : خواهش
ویو جلوی عمارت
آت : خداحافظ...میای خونه ی ما؟!
کوک : خونه ی شما؟!😈
آت : نه چیزه ...برا چایی
کوک : اگه برا چایی باشه نه...خداحافظ..خنده..
شب خوش
آت : شب توهم خوش..
خماری💋🫀
- ۶.۱k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط