ادامه پارت

ادامه پارت ۱۷

رومو برگردوندم که دیدم یه پسره قد بلند خوش تیپ رعنا اصلا جووووون
جلومونه چون سرعتم زیاد بود نتونستم ترمز بگیرم
هرلحظه منتظر بدوم بخورم به پسره که یهو فلیکس منو به سمت خودش کشید و افتادم تو بغل فلیکس

چشمام از تعجب گشاد شده بود
سریع ازش فاصله گرفتم و به سوهی نگاه کردم که دیدم سوهی متوجه پسره شده ولی نتونست سرعتشو کم کنه و افتاد تو بغل پسره

پسره هم بامرام بود گرفتش

سوهی وقتی فهمید چیشده سرشو آورد بالا و به پسره نگاه کردو عین اسکولا گفت

سوهی: عَ تو چقدر بلندی
پسره: شاید تو خیلی کوتاهی

پایان پارت ۱۷💐
دیدگاه ها (۸)

#مافیای_من P:51(ویو ا.ت)پوزخندی زدم و گفتما.ت: واسه ی کی کار...

#مافیای_من P:52(ویو هیونجین)تمام شبو نتونسته بودم بخوابم و م...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:17(ویو ا.ت)خلاصه وقتی سوهی اومد یه ...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:16( ویو ا.ت)سوهی اومد تو چادر و گفتس...

رمان جونگ کوک{ زندگی دوباره } پارت ۹ پسره : چه خبر خوشکله × ...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۳که یهو یکی اومد داخل درو بست رومو برگردو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط