اینقدر از بعضی چیزها حرف نزدیم که فکر کردیم اصلا مال ما ن

اینقدر از بعضی چیزها حرف نزدیم که فکر کردیم اصلا مال ما نیست و فقط یه عده خاصی باید درباره اش حرف بزنن.

مگه میشه هر روز ببینیش و ازش دم نزد؟

مگه میشه هر روز خودشو برات خوشگل بکنه و تریپ هفت رنگ بزنه و ازش بگذری؟

موهاش که توی آرایشگاه ریخته پایین پاش یه طرف
موهایی که هر روز برات یه رنگ میزنه هم یه طرف: شرابی ... نارنجی ...
فقط دوس داری باد بیاد و یه تکون به خودش بده و چشمات توی موهاش غرق بشه …

و ته ته دلت فقط بگی: آخ ... تو چقدر نازی پاییز !

👈 اما من فقط یه مصرع بی کلام و والسلام:
پاییز شد که خاطره‌ها دوره‌ام کنند ...