ارباب مرگبار من پارت
ارباب مرگبار من :پارت ۷
چیزایی که باید بدونین و من نگفتم🤣: (قیافه یونا رو عکسشو گذاشتم)
مشخصات یونا: ۱۸ سالشه مامان و باباش آمریکا هستن و قدش ۱۶۵
مشخصات تهیونگ:۲۶ سالشه مامان و باباش آمریکا هستن و قدش ۱۸۵
پارت ۷
مامان ات:امیدوارم برای دخترم بهترین زندگی رو فراهم کنید آقای جئون
+چشم حتما با جونم ازش مراقبت میکنم
از زبان ات
جونگکوک از کمرم گرفت منم دستمو روی شونش گذاشتم
همون لحظه خانم دکتر اومد داخل و
٪خب دیگه وقت ملاقات کافیه بیمارمون باید استراحت کنه
-لطفا خیلی مراقب مامانم باشین
٪حتما عزیزم خیالت راحت
-رو به مامانم خدافظی کردم
^خدافظ دخترممم
-خدافظ مامان جون
+فعلا خدافظ امیدوارم زود سلامتیتون رو بدست بیارین
-ممنونم
از زبان ات
از بیمارستان که اومدیم بیرون گفتم
-ددی مرسی رسوندیم خودم میرم شرکت
+خودم میرسونمت
-ولی خب نمیشه که با تو از ماشین پیاده شم کارمندا میبینن
+میگم میرسونمت
-خیلی خب باشه میرشونمت میرشونمت(با نیشخند و ادا درآوردن)
+وای دختر تو منو دیوونه میکنی آخرسر
-من؟؟ نه بابا
سوار ماشین که شدیم:
+بیب نمیخوای بشینی بغلم
-نه
+خیلی خب باشه
از زبان ات
-کوک اومد سمتم و با دستاش گردنمو سفت گرفت عمیق منو میبوسید و منم همراهیش کردم
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل شرکت و کوک رفت اتاقش منم میخواستم برم سر میزم کههه برگای نداشتم ریختتت یونا رو دیدمممم سریع رفتم از پشت بغلش کردم
÷وای دختر ترسوندیم
-سلامِت کو رفیق عنترم
÷سلام! مرسی از ابراز علاقت
÷راستی چرا اصلا ازت خبری نبود
-بهت پیام که دادم
÷آره میدونم منظورم از یه نظر دیگه بود
-از چه نظر؟
÷هیچی ولش
-راستی تورو کوک استخدام کرده؟
÷کوک کیه؟😐...
...ادامه دارد....
خوشملام حمایتتتت
شرط: ۶ لایک ۵کامنت
چیزایی که باید بدونین و من نگفتم🤣: (قیافه یونا رو عکسشو گذاشتم)
مشخصات یونا: ۱۸ سالشه مامان و باباش آمریکا هستن و قدش ۱۶۵
مشخصات تهیونگ:۲۶ سالشه مامان و باباش آمریکا هستن و قدش ۱۸۵
پارت ۷
مامان ات:امیدوارم برای دخترم بهترین زندگی رو فراهم کنید آقای جئون
+چشم حتما با جونم ازش مراقبت میکنم
از زبان ات
جونگکوک از کمرم گرفت منم دستمو روی شونش گذاشتم
همون لحظه خانم دکتر اومد داخل و
٪خب دیگه وقت ملاقات کافیه بیمارمون باید استراحت کنه
-لطفا خیلی مراقب مامانم باشین
٪حتما عزیزم خیالت راحت
-رو به مامانم خدافظی کردم
^خدافظ دخترممم
-خدافظ مامان جون
+فعلا خدافظ امیدوارم زود سلامتیتون رو بدست بیارین
-ممنونم
از زبان ات
از بیمارستان که اومدیم بیرون گفتم
-ددی مرسی رسوندیم خودم میرم شرکت
+خودم میرسونمت
-ولی خب نمیشه که با تو از ماشین پیاده شم کارمندا میبینن
+میگم میرسونمت
-خیلی خب باشه میرشونمت میرشونمت(با نیشخند و ادا درآوردن)
+وای دختر تو منو دیوونه میکنی آخرسر
-من؟؟ نه بابا
سوار ماشین که شدیم:
+بیب نمیخوای بشینی بغلم
-نه
+خیلی خب باشه
از زبان ات
-کوک اومد سمتم و با دستاش گردنمو سفت گرفت عمیق منو میبوسید و منم همراهیش کردم
بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل شرکت و کوک رفت اتاقش منم میخواستم برم سر میزم کههه برگای نداشتم ریختتت یونا رو دیدمممم سریع رفتم از پشت بغلش کردم
÷وای دختر ترسوندیم
-سلامِت کو رفیق عنترم
÷سلام! مرسی از ابراز علاقت
÷راستی چرا اصلا ازت خبری نبود
-بهت پیام که دادم
÷آره میدونم منظورم از یه نظر دیگه بود
-از چه نظر؟
÷هیچی ولش
-راستی تورو کوک استخدام کرده؟
÷کوک کیه؟😐...
...ادامه دارد....
خوشملام حمایتتتت
شرط: ۶ لایک ۵کامنت
- ۳۸۲
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط