سلام ای عشق دیروزیمنم آن رفته از یادی

سلام ای عشق دیروزی،منم آن رفته از یادی
که روزی چشمهایم را،به دنیایی نمیدادی

سلام ای رفته از دستی،که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من،امیدی رفته بر بادی

به خاطر داریَم آیا؟!به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی،که از چشمم نیفتادی

اسیر عشق من بودی،زمانی...لحظه ای...روزی
رهایت کردم و گفتم:پرستویم تو آزادی!

نوشتی:بی تو میمیرم،خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است،ببین حالا چه آبادی!!

سکوتم را نکن باور،خودت هم خوب میدانی
که در اشعار من چیزی،شبیهِ داد و فریادی

حقیقت زهر تلخی بود،که آگاهانه نوشیدم
از این هم تلخ تر باشی،همان شیرینِ فرهادی...
دیدگاه ها (۱)

هرکه پیشانی او زخم شده مومن نیستپیر وادی شدن ای دوست! به سال...

پرسه مزن خیال من ، اینهمه در هوای اواینهمه ناله سر مکن، ا...

مشکلی نیست بگویند طرف کم دارد   با تو آموخته ام عشق جنون هم ...

حال من خوبست،اما خوب را معنا نکنانتظار دیدن محبوب را معنا نک...

#عاشقانه_های_من#دکلمه #دکلمه_های_غمگین #احساسی #دکلمه_احساسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط