حرفهایی هست گفته نمی شود

حرفهایی هست گفته نمی شود . . . . .


نه اینکه نخواهی بگویی ,


نه . . . . !


به جایی رسیده ای که می دانی ,


گفتنش دردی که دوا نمی کند ,


هــــــــــــیچ ,


دردش بیشتر می شود . . . .


زخمش عمیق تر . . . .


حرفهایی هست اشکی می شود ,


که می پاچد رویِ گونه هایی که روزی خیال می کردی ,


تنها جایِ بوسه هایِ ناگهانیِ - او - میباشد . . . .
دیدگاه ها (۳)

کفشهایم را نده ،پابرهنه میروم . . . .تا درحریم تنهایی خود ،ب...

عکس های تو . . . .مانند قرص های مسکنی هستند ،که دیگر اثر ندا...

اگر نماینده ی مجلس بودم ،طرح آمدنت را تقدیم می کردم . . . . ...

بمباران تنهایی . . . .غربت سخت و دلگیـــــــــــــر . . . .ل...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

پارت : ۳۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط