می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر کنم

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴

می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر کنم
.
.
سوهو رفته بود حموم و کوک توی اتاق نشسته بود
رفتم توی اتاق
وقتی وارد شدم ، انگار که معذب بشه، شد و هی سعی کرد توی چشمام نگاه نکنه
سوجین: خب...ام...می خواستم....
یهو پرید وسط حرفم
کوک: آهان گرفتم چی می خوای بگی، حالا میشه بری بیرون می خوام لباسمو عوض کنم
انقدر تند جواب داد که دلم گرفت ، رفتم بیرون و درو بستم
چرا اینطوری کرد این؟
( فردا )
صبح پاشدم و رفتم سمت حموم درش رو باز کردم که....
جونگکوک رو دیدم که فقط یه شرت پاشه
زود اون وری شدم
سوجین: جیغغغغغ
کوک که انگار هول شده بود منو کشید توی حموم و درو بست
هنوز چشمام بسته بود که اروم لایه چشمامو باز کردم که دیدم کوک چسبیده بهم
رفتم هلش بدم که نتونستم
سرم پایین بود
سوجین: میشه .....میشه یکم فاصله بگیری..
کوک: نه نمیشه
سرم رو با تعجب آوردم بالا که اشاره به دستم کرد
وای خاک بر سرم
با دستم محکم گردنبندش رو گرفته بودم
زود ول کردم
سوجین: ببخشید، من میرم
هنوز از دست کار دیشبش ناراحت بودم
« ویو کوک »
نمی دونم چرا سوجینی که همیشه باهام خوب رفتار می کرد الان باهام سرد شده...
یاد دیشب افتادم که اونجوری باهاش حرف زدم
هنوز هم از کاری که دیشب انجام دادم خجالت می کشم
سر بغل کردنش، قربون صدقه رفتنش
ولی من چرا یهو انقدر زود جوش آوردم؟
وای کوک بس کن اون فقط یه بچس، هیچی از اینا حالیش نیست
----------------------------
شرط:
۱۰ لایک( همه ی پارت هایی که گذاشتم)💫
۱۸ کامنت💗
۲ بازنشر✨
دیدگاه ها (۱)

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁵ باید به جوری از دلش دربیارم، اصلا ...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁶ بغلش کردم و بعد گفتم : خب دیگه ، ا...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭³ دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی...

😭 درخواست کردید بزارم #استوری_درخواستی

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ⁸ « ویو سوجین » ( ۴ هفته بعد ) پس ف...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭² وارد شدیم و همینجوری داشتیم میرفتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط