عشق بد پارت 32

ویو ات
صبح با نوری که به صورتم خورد بیدار شدم دیدم جونگکوک بغلم کرده اما جوری بغلم کرده بود که دستش به پشتم نمی‌خورد تا اذیت نشم برگشتم سمت جونگکوک و توی صورتش نگاه کردم خیلی کیوت بود
یکی از دستامو روی صورتش گذاشتم که یهو بیدار شد

_صبح بخیر (خوابالود)
+صبح تو هم بخیر عشقم(خوشحال)
_(خنده)
+خب دیگه من برم پایین صبحونه در...
_نه نه..من خودم درس میکنم
+ولی جونگکوک
_ات؟
+بله
_به حرفم گوش کن باشه
+اوفففف...باشه..من میرم دستشویی
_باشه

رفتم دستشویی و کارای لازممو انجام دادم و موهامو شونه کردم و رفتم پایین روی کاناپه نشستم و بعد از چند دقیقه جونگکوک هم اومد
_خب می‌خوام یه صبحونه خوشمزه برات درست کنم
+(خنده)
(چند دقیقه بعد)

_خب بیا بخوریم
+باشه
(سر میز نشستن)(درحال خوردن صبحونه و همزمان حرف زدن)
+جونگکوک
_جونم
+دوباره اونو دیدم
_کابوس رو میگی؟
+آره

از زبان نویسنده(من🥂)
ات بعد از این موضوع دزدیده شدن هر شب کابوس میبینه حتی گاهی اوقات شبا که کابوس رو میبینه سریع از خواب بلند میشه و به نفس نفس زدن می افته جونگکوک هم سریع اونو بغل می‌کنه و هرشب توی بغل جونگکوک آروم میگیره و خوابش میبره

ویو جونگکوک
امروز می‌خوام از ات خواستگاری کنم برای همین براش سورپرایز دارم
(بعد از صبحانه)

_ات
+بله
_من دیگه باید برم شرکت
+باشه..مراقب خودت باش
_ممنون..آها راستی
+جونم
_ساعت 4 برات لباس میاد اونو بپوش و خودتو آماده کن بعد بیا به لوکیشنی که برات می‌فرستم
+چرا
_خب..باهات کار دارم
+باشه
_خداحافظ
+خداحافظ
(همو بوسیدن)












پارت بعدی شرایط نداره چون پارت آخره😎❤️‍🩹
دیدگاه ها (۰)

عشق بد پارت 33(آخر)

از دستش داد و...

عشق بد پارت 31

عشق بد پارت 30

جیمین فیک زندگی پارت ۶۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط