I always side with you part end
I always side with you ...( part 2 end )
#know #stray_kids #takparty
•••
پلک هات را از روی هم برداشتی ، با دیدن سقفی بالای سرت ، چند بار پلک زدی ، کمی سرت را تکان دادی و متوجه شدی که توی بیمارستانی
لینو کنارت ، روی صندلی نشسته بود ، خوابش برده بود با دیدن چهره خسته اش گریه ات گرفت
لینو با شنیدن صدایی زود چشم هاش رو باز کرد ، با دیدنت که بیدار شدی خوشحال زود از سرجاش بلند شد و به سمتت اومد دستت رو توی دستش گرفت و فشارش داد
× ا.ت .. بیدار شدی
با دیدنش گریه ات شدت گرفت و با صدایی لرزون گفتی
÷ لینو..من..من..
تورو توی آغوشش گرفت و سرت رو نوازش کرد .
× هیششش ! هیچی نگو! فراموشش کن اون عوضی بی لیاقت حقشه که با دخترای خرابی مثل خودش ، توی رابطه باشه " سرت رو از سینه اش جدا کرد و به چشمای اشکیت خیره شد " مطمئن باش یکاری میکنم بیاد جلوت زانو بزنه و عذرخواهی بکنه !
سرت رو به بالا پایین تکان دادی و دوباره به سینه اش چسبوندی .
× مطمئن باش بهتر از اون مراقبت هستم " زمزمه "
او همیشه در بیان احساساتش درباره تو ، تردد بود ، میترسید و هربار که میدید میخندی ، دلش خوش بود ، هربار که میدید ناراحتی ، دلش تیر میکشید و احساس بدی بهش دست میداد
این پسر بدجوری عاشقت شده بود ، اما ترسی که وجود داشت اجازه بیان احساساتش رو نمیداد و او همیشه به عنوان یک حامی پشتت بود ، او یک حامی و یک دوست خوب برای تو بود !
end...
( آم..خوب بود ؟:)
#know #stray_kids #takparty
•••
پلک هات را از روی هم برداشتی ، با دیدن سقفی بالای سرت ، چند بار پلک زدی ، کمی سرت را تکان دادی و متوجه شدی که توی بیمارستانی
لینو کنارت ، روی صندلی نشسته بود ، خوابش برده بود با دیدن چهره خسته اش گریه ات گرفت
لینو با شنیدن صدایی زود چشم هاش رو باز کرد ، با دیدنت که بیدار شدی خوشحال زود از سرجاش بلند شد و به سمتت اومد دستت رو توی دستش گرفت و فشارش داد
× ا.ت .. بیدار شدی
با دیدنش گریه ات شدت گرفت و با صدایی لرزون گفتی
÷ لینو..من..من..
تورو توی آغوشش گرفت و سرت رو نوازش کرد .
× هیششش ! هیچی نگو! فراموشش کن اون عوضی بی لیاقت حقشه که با دخترای خرابی مثل خودش ، توی رابطه باشه " سرت رو از سینه اش جدا کرد و به چشمای اشکیت خیره شد " مطمئن باش یکاری میکنم بیاد جلوت زانو بزنه و عذرخواهی بکنه !
سرت رو به بالا پایین تکان دادی و دوباره به سینه اش چسبوندی .
× مطمئن باش بهتر از اون مراقبت هستم " زمزمه "
او همیشه در بیان احساساتش درباره تو ، تردد بود ، میترسید و هربار که میدید میخندی ، دلش خوش بود ، هربار که میدید ناراحتی ، دلش تیر میکشید و احساس بدی بهش دست میداد
این پسر بدجوری عاشقت شده بود ، اما ترسی که وجود داشت اجازه بیان احساساتش رو نمیداد و او همیشه به عنوان یک حامی پشتت بود ، او یک حامی و یک دوست خوب برای تو بود !
end...
( آم..خوب بود ؟:)
- ۱۱.۹k
- ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط