عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۶۶ (。☬。)
مین جی تند با عصاب خرابش گفت: صبر کن .. در باره چی حرف میزنی
میونشی سخت آب دهنش را قورت داد : من .. نمیخواهم این کارو بکنم ..
مین جی. : ای بابا درست بگو ورگنه میزنم لهت میکنم .. یالا
میونشی با ترس تند تر گفت : اونی هانگول گفت که باید آقا جیمین رو راضی کنم تا بره خونه من .. یعنی خونه مادرم خونه تو
مین جی سری از باهوشی تکون داد سپس لبش را گزید : این. هانگول مار زندگی منه..درست میگی میخواد بیاد جای منو بگیره ..
از میونشی فاصله گرفت سپس دست به کمر ایستاد : حتما این جونا تو نخه جیمینه و هانگول .. آخ که ما بدبختیم ببین از همین شب دوم عروسی برای شوهر امون زن پیدا شده ..
میونشی تند گفت : پس چیکار کنیم ها .. ! باید کاری بکنیم .. آره حتما این نقشه زن عمو منه هانول..
مین جی تند گفت : از کجا میدونی ؟
میونشی پلک زد و کمی فکر کرد سپس زرنگ گفت ؛ میشناسمش اون خونه خراب کنه هرجور شده میخواد جونا رو جای من بیاره
در آخر اخم کرد و به زمین خیره شد .. مین جی در کمال فهمیدن شوهر دوقطبی اش که هر گاهی یه آدم درونش زندگی میکند و این برای سخت تر میشه که بهش توضیح بده . با لحن جدی گفت : نمیتونیم رو جیمین و تهیونگ شوهر جنابعالی حساب کنیم اونا باور نمیکند ..
میونشی : میگی چیکار کنیم
مین جی شیطون خندید و روبه آینه کرد : درسته .. جیمین رو راضی کن تا هانگول بیاد خونه ما ...
میونشی : من .. نمیتونم راضیش کنم.. آخه نمیشه بعدشم تو باهاش چیکار داری حتما میونه تو و داداشم خراب میکنه
مین جی پوزخند ای زد سپس روبه میونشی کرد : یه نقشه توپ دارم .. کارته امشب اینکه شوهرتون راضی بشه تهیونگ هم با من
میونشی اخم کرد و دست به سینه ایستاد این بار حدی و محکم گفت: نمیخواهم باید اونجا . حتما ..
دیگر سکوت کرد .. مین جی خندید و گفت: نقشه رو بهت میگم
(。☬。)پارت ۶۶ (。☬。)
مین جی تند با عصاب خرابش گفت: صبر کن .. در باره چی حرف میزنی
میونشی سخت آب دهنش را قورت داد : من .. نمیخواهم این کارو بکنم ..
مین جی. : ای بابا درست بگو ورگنه میزنم لهت میکنم .. یالا
میونشی با ترس تند تر گفت : اونی هانگول گفت که باید آقا جیمین رو راضی کنم تا بره خونه من .. یعنی خونه مادرم خونه تو
مین جی سری از باهوشی تکون داد سپس لبش را گزید : این. هانگول مار زندگی منه..درست میگی میخواد بیاد جای منو بگیره ..
از میونشی فاصله گرفت سپس دست به کمر ایستاد : حتما این جونا تو نخه جیمینه و هانگول .. آخ که ما بدبختیم ببین از همین شب دوم عروسی برای شوهر امون زن پیدا شده ..
میونشی تند گفت : پس چیکار کنیم ها .. ! باید کاری بکنیم .. آره حتما این نقشه زن عمو منه هانول..
مین جی تند گفت : از کجا میدونی ؟
میونشی پلک زد و کمی فکر کرد سپس زرنگ گفت ؛ میشناسمش اون خونه خراب کنه هرجور شده میخواد جونا رو جای من بیاره
در آخر اخم کرد و به زمین خیره شد .. مین جی در کمال فهمیدن شوهر دوقطبی اش که هر گاهی یه آدم درونش زندگی میکند و این برای سخت تر میشه که بهش توضیح بده . با لحن جدی گفت : نمیتونیم رو جیمین و تهیونگ شوهر جنابعالی حساب کنیم اونا باور نمیکند ..
میونشی : میگی چیکار کنیم
مین جی شیطون خندید و روبه آینه کرد : درسته .. جیمین رو راضی کن تا هانگول بیاد خونه ما ...
میونشی : من .. نمیتونم راضیش کنم.. آخه نمیشه بعدشم تو باهاش چیکار داری حتما میونه تو و داداشم خراب میکنه
مین جی پوزخند ای زد سپس روبه میونشی کرد : یه نقشه توپ دارم .. کارته امشب اینکه شوهرتون راضی بشه تهیونگ هم با من
میونشی اخم کرد و دست به سینه ایستاد این بار حدی و محکم گفت: نمیخواهم باید اونجا . حتما ..
دیگر سکوت کرد .. مین جی خندید و گفت: نقشه رو بهت میگم
- ۷.۰k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط