پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_74

+ آیش...

رفت سمت اتاق یون سوک..
کلافه نشستم رو صندلی و دستمو کردم تو موهام..
بعد از چند دقیقه صدای پرستار اومد

+ بیمارتون به هوش اومدن!

با عجله از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق سون سوک

+ خواهش میکنم کاری نکردم نیازی به تشکر نیست!

- مرسی!

نیشخندی زدم و رفتم تو اتاق.. بی جون رو تخت افتاده بود..

- خوبی؟

+ اوهوم..

- چی شده بود؟

+ یادم نمیاد!

- سعی نکن منو خر کنی!

€ میشه انقد بهش فشار نیاری؟

- نامجون!

چند وقتی میشد که ندیده بودمش و دلم خیلی واسش تنگ شده بود واسه همین رفتم و بغلش کردم..

€ چند وقت میشه که همو ندیدیم؟

- نمیدونم!

€ انقدر ازم فاصله گرفتی که حتی منو به عروسیت هم دعوت نکردی؟

- عروسیم؟
دیدگاه ها (۰)

#پرنسس_من🤍🥂#part_75€ انقدر ازم فاصله گرفتی که حتی منو به عرو...

#پرنسس_من🤍🥂#part_76+ یکم درک داشته باشی بدم نیستا!- اینو بای...

#پرنسس_من🤍🥂#part_73فکرم درگیر بود و داشتم دیوونه میشدم... یو...

#پرنسس_من🤍🥂#part_72^ دختر عموی واقعیته!- ی... یعنی چی؟^ خیلی...

رمان افسر پلیس پارت ⁷که شخصی لبامو بوسید رفتم تو شک باورم نم...

عشق غیرممکنp2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط